پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

بسج در کلام امام خامنه ای

 بسیج در کلام حضرت امام خامنه ای (دامت برکاته)


بیانات در جمع 110 هزار بسیجی‌ در روز عید غدیر 4/9/1389

امروز مجموعه‌ى بسیج عظیم مردمى، بسیج مستضعفان در کشور ما یک حقیقت روشن و آشکار است. شما یک مجموعه‌اى هستید از بوستان عظیم بسیج در کشور. این بوستان را امام بزرگوار ما به وجود آورد و با کلمات خود و منش خود آن را آبیارى کرد. این نهالها بحمداللَّه روزبه‌روز بالنده‌تر و مثمرتر شده است. امروز بسیج در کشور ما یک حقیقت عظیم و غیرقابل انکار و بى‌نظیرى است. درست است که تبلیغات دشمنان و به تبع آنها منادیان طرفدار آنها در داخل کشور سعى میکنند بسیج را کوچک کنند، تحقیر کنند و به بسیج اهانت کنند؛ اینها به خود کلام خدا هم اهانت کردند، به خود پیغمبر هم اهانت کردند. چیزى که در باطن خود داراى عظمت و درخشندگى است، با اهانتِ اهانت‌کنندگان و تهمتِ تهمت‌زنندگان نه کوچک میشود، نه از درخشندگى آن کاسته میشود.


بسیج امروز در کشور ما یک حقیقت عظیم و درخشنده است؛ نمونه‌اى هم دیگر ندارد. شما نگاه کنید؛ جنسیتهاى مختلف، زن و مرد، سنین مختلف، نوجوان و جوان و میانسال و پیر و کهنسال، اصناف مختلف، از دانشجو و طلبه و استاد دانشگاه و معلم مدرسه و دانش‌آموز و کارگر و کشاورز و بازارى و بقیه‌ى اصناف گوناگون مؤمن در سرتاسر کشور، در بسیج عضویت دارند، شرکت دارند؛ یعنى هیچ مرزى از جهت صنفى وجود ندارد، هیچ مرز جنسیتى وجود ندارد، هیچ مرز قومى و زبانى وجود ندارد. الان در همین جمع، ترک و کرد و لر و فارس و بلوچ و بقیه‌ى اقوام ایرانى حضور دارند. در سرتاسر کشور هم همین‌جور است. بسیج یک مجموعه‌ى منتظمِ سازمان‌یافته‌ى داراى هدف است، با این گسترش و با این تنوع و با این کمیت عظیم و با این کیفیت ایمانى که در مجموعه‌هاى گوناگون، انسان نظیرش را مشاهده نمیکند.
شما دلتان متعلق به بسیج است. در دنیا احزاب وجود دارند، ممکن است احزاب پرشمارى هم باشند - که البته شمارگان و کمیت یک مجموعه‌ى میلیونىِ به این عظمت که در بسیج وجود دارد، در هیچ حزبى در دنیا نظیر ندارد - اما همان کمیتهائى هم که در احزاب هستند، جسم آنها، زبان آنها، توانائى‌هاى مادى آنها متعلق به حزب است؛ معلوم نیست دلها و ایمانهاشان متعلق به آن حزب یا آن مجموعه باشد. بسیج، بسیج دلهاست؛ بسیج جانهاست؛ بسیج عواطف است؛ بسیج اعتقادات و ایمانهاست؛ و همین است که در روز سخت به کار یک ملت مى‌آید. آن روزى که ملتها دچار مشکلات شوند، آنجا جسمها فایده‌اى ندارند؛ دلها باید در وسط میدان باشند، باید خطشکن باشند. آنهائى که خطشکنى کردند، لزوماً جسمهاى نیرومندى نداشتند؛ دلها و ایمانهاى محکمى داشتند که توانستند کوهها را بشکافند، راههاى دشوار را طى کنند، لغزشگاهها را پشت سر بگذارند و خود را به منزل برسانند. بسیج، یک چنین حقیقتى است؛ این را باید قدر بدانیم. اول، خود بسیجى باید قدر بداند. همین‌طورى که الان در این میثاق‌نامه شنیدیم و این جوانان عزیز از زبان بسیجیان به زبان آوردند، آنها خدا را حمد کردند، سپاس گزاشتند، براى اینکه در بسیج عضوند. حقیقتاً همین است؛ باید خدا را شکرگزارى کرد که توفیق بدهد انسان وارد یک چنین مجموعه‌اى بشود.


اهمیت دیگر بسیج در این است که بسیج داراى یک جهت و یک بعد و متوجه یک منظور نیست. بسیج با اینکه هنر نظامى دارد و در خطوط مقدم میدان نبرد، هر جا که لازم بوده است، قرار گرفته و سخت‌ترین کارها را به عهده گرفته و انجام داده است، همه‌کاره است؛ یعنى در همه‌ى میدانها وقتى بسیج حضور داشته باشد، پیشرو است، پیشتاز است. امروز جوانان بسیجى ما در میدان علم هم پیشرو و پیشتازند. اساتید بسیجى ما هم در کار علمى جزو موفق‌ترینها هستند. هنرمندان بسیجى ما هم - آن کسانى که با روح بسیج وارد میدان هنر شدند - موفقیتهاى بیشتر و بهترى پیدا کردند و توانستند مخاطبان بیشترى را جذب کنند. در هر میدانى وقتى با روحیه‌ى بسیجى، با اخلاص بسیجى، با ایمان بسیجى، با شجاعت و شهامت بسیجى، با قدرت ابتکار بسیجى وارد شوند، میتوانند کارهاى بزرگى را انجام دهند. این، حقیقت بسیج است.
عزیزان بسیجى این را قدر بدانند و ارکان بسیجى بودن را در خودشان تقویت کنند. بسیجى بودن ارکانى دارد. همه‌ى ما باید این ارکان را روزبه‌روز در خودمان تقویت کنیم جوانان عزیز! بارها گفتیم که در درجه‌ى اول، روحیه‌ى اخلاص و روحیه‌ى بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روى هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانه‌تر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولىّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مى‌بینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتى نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ «والّذین کفروا اولیائهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الى الظّلمات».( 1 ) وقتى طغیان جلوى چشم انسان را بگیرد، وقتى هوى‌هاى نفس - که طاغوت حقیقى‌اند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوى چشم ما را بگیرند، وقتى جاه‌طلبى‌ها و حسادتها و دنیاطلبى‌ها و هوى‌پرستى‌ها و شهوترانى‌ها جلوى چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم.


دیدید بعضى‌ها نتوانستند واقعیاتِ جلوى چشم را ببینند، نتوانستند تشخیص بدهند. در فتنه‌ى طراحى‌شده‌ى پیچیده‌ى سال 88 حقایقى جلوى چشم مردم بود؛ نگذاشتند یک عده‌اى این حقایق را ببینند، بفهمند؛ ندیدند، نفهمیدند. وقتى در یک کشور فتنه‌گرانى پیدا میشوند که براى جاه‌طلبى خودشان، براى دست یافتن به قدرت، براى رسیدن به اهدافى که به صورت آرزو در وجود خودشان متراکم و انباشته کردند، حاضر میشوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند؛ کارى میکنند که سردمداران غربى و دشمنان درجه‌ى یک ملت ایران به هیجان مى‌آیند و سر شوق مى‌آیند و از آنها حمایت میکنند، این یک حقیقت روشن است؛ این چیزى نیست که وقتى نور هست، انسان آن را نبیند؛ اما بعضى ندیدند، بعضى نمى‌بینند، بعضى درک نمیکنند؛ بعضى به خاطر ظلمت دل، حتّى درک هم میکنند، اما حاضر نیستند به این فهم ترتیب اثر بدهند؛ اینها همه عوارض هواى نفس است؛ اینها همه نتیجه‌ى امر و نهى همان فرعون درونى ماست، همان فیل مستِ هوى‌ و هوس است که شرع مقدس چکشى از تقوا و ورع به دست مؤمن میدهد که بر سر این فیل مست بکوبد و او را آرام کند. اگر توانستیم این را در وجود خودمان آرام کنیم، آن وقت دنیا نورانى خواهد شد، همه چیز را مى‌بینیم، چشم ما مى‌بیند؛ اما وقتى هوى‌پرستى باشد، نمى‌بیند. شما که بسیجى هستید، جوان هستید، دلهاى شما پاک است، نورانى است، با صفاى باطنِ خودتان میتوانید این روحیه را، این حالت را در خودتان تقویت کنید. بسیجى باصفاست، نورانى است.


عزیزان من! بسیجى شدید، مبارک است؛ اما بسیجى بمانید. ایستادگى در راه، مهم است. بسیجى ماندن متوقف به این است که دائم خودمان را مراقبت کنیم، مواظبت کنیم و از راه بیرون نرویم. ملت ایران کار بزرگى انجام داده است. کار بزرگ این است که دنیائى را که یکجا و چهاراسبه به سمت جهنم حرکت میکرد و میتاخت، یک نهیب زده است، یک بخشى را جدا کرده است. امروز جمعیتهاى عظیمى از مردم دنیا متوجه حقیقت شده‌اند و ملت ایران به عنوان پیشتاز و پیشرو، راه را تغییر داده است و مسیر را عوض کرده است. مسیر جوامع انسانى باید به سمت خدا باشد، باید به سمت بهشت باشد، باید به سمت حقیقت باشد. خوب، بدیهى است که شما ملت ایران این کار بزرگ را انجام داده‌اید. اهل باطل که ساکت نمى‌نشینند. آن کسانى که وجودشان وابسته‌ى به باطل و ناحق است، وابسته‌ى به ظلم است، وابسته‌ى به لگد زدن بر سر ملتهاست، اینها که آرام نمى‌نشینند که ملت ایران فریاد حقیقت و هدایت بدهد، دنیا را بیدار کند، بشریت را بیدار کند؛ اینها معارضه میکنند.
البته اگر ما ایستادگى‌مان را ادامه دهیم، این معارضه نهایت روشنى دارد؛ «و لینصرنّ اللَّه من ینصره».( 2 ) خداى متعال به‌تحقیق و بدون تردید نصرت را براى کسانى قرار داده است که به طرف حق حرکت میکنند و دعوت میکنند؛ و ما این را تجربه کرده‌ایم. سى سال است که دشمنان علیه ملت ایران دارند تلاش میکنند، کار میکنند؛ اما ملت ایران به برکت ایستادگى خود، به برکت ایمان خود، روزبه‌روز قوى‌تر شده است؛ دشمن هم روزبه‌روز ضعیف‌تر شده است. امروز قدرت ایستادگى ما از بیست سال پیش بیشتر است، از سى سال پیش بیشتر است؛ این تجربه‌ى ماست. پس نهایت این مبارزه، پیروزى اسلام و مسلمین است. اما باید توجه داشته باشید که درگیرى و چالش وجود دارد؛ باید خودتان را آماده نگه دارید، خودتان را به‌روز نگه دارید، بصیرتتان را به‌روز نگه دارید، اخلاصتان را به‌روز نگه دارید، به‌روز بسیجى باشید و بسیجى بمانید؛ این رمز موفقیت ملت ایران و جامعه‌ى عظیم ایرانى است.


ان‌شاءاللَّه شما جوانها آن روزى را شاهد خواهید بود که به قله‌هاى افتخار دست پیدا کردید و همچنان که قرآن وعده کرده است: «لتکونوا شهداء على النّاس»،( 3) شهیدان و گواهان مردم دنیا شدید و در قله‌ها باشید، که ملتها به شما نگاه کنند و به سمت این قله‌ها حرکت کنند.
پروردگارا! فرج ولیّت را، فرج دردانه‌ى عزیز عالم خلقت را روزبه‌روز نزدیکتر بفرما. پروردگارا! ما را از متمسکین به ولایت او و ولایت اجداد طاهرینش قرار بده. پروردگارا! ما را به معناى حقیقى کلمه، مؤمن، بسیجى و انقلابى قرار بده. پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، ملت عزیز و عظیم‌الشأن ایران را به آرزوهاى بزرگ خود برسان. روح مطهر امام بزرگوارمان و ارواح طیبه‌ى شهداى عزیز را مشمول الطاف و فیوضات دائمى خود بگردان.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌ </

------------------
1 ) بقره: 257

2 ) حج: 40

3 ) بقره: 143









بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم‌ 2/8/1389

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین‌. السّلام علیک یا سیّدتى و یا مولاتى یا فاطمة المعصومة یا بنت موسى‌بن‌جعفر سلام اللَّه و سلام ملائکته و عباده المنتجبین علیک و على ابائک المطهّرین‌.


جمع بسیجیان عزیز، دلهاى گرم، بامعرفت، اراده‌هاى استوار و عزمهاى راسخ در این مرکز مقدس، در حضور روح مطهر بانوى بزرگوار و معصوم - دختر موسى‌بن‌جعفر - خود یک شاخص، یک علامت و یک پرچم براى نشان دادن عظمت و رو به پیشرفت بودن نظام اسلامى است.
اگر ما براى زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدف‌دار بودن، رو به جلو بودن این نظام هیچ دلیل دیگرى نمیداشتیم جز حضور میلیونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصیرت در سراسر کشور زیر عنوان بسیج، همین کافى بود براى اینکه نشان بدهد این نظام و این حرکت عظیم ملت ایران در برابر پیچیده‌ترین توطئه‌ها و خطرناک‌ترین حرکتهاى دشمن آسیب‌ناپذیر است. البته این شعار نیست؛ یک حرف متکى به استدلال منطقى است.
بسیج یکى از آیات قدرت الهى است که خداى متعال به آن بنده‌ى صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت کم‌نظیر یا بى‌نظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهم‌السّلام) عطا کرد. فکر پردازش بسیج عمومى، بسیج مستضعفین که امام بزرگوار آن را مطرح کرد و عمل کرد و با همه‌ى توان پشت سر این فکر ایستاد، این نهال را آبیارى کرد تا تبدیل شد به شجره‌ى طیبه‌اى که «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»،(1) یکى از الطاف الهى نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ى صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانه‌هاى قدرت و اعانت الهى را میدید. عیب ماها این است که گاهى کمکهاى الهى را لمس میکنیم، اما آنها را درست نمى‌بینیم؛ تشخیص نمیدهیم که این چه کمک بزرگى است که خدا دارد به ما میکند؛ اما او میدید.


در یک قضیه‌اى که من مکرر این را نقل کردم، ایشان به من فرمود که از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده میکنیم که دارد ما را کمک میکند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیارى از نخبگان علمىِ دینى و غیر دینى و سیاسى و غیره را درباره‌ى ملت ایران مشاهده کنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهاى عجیب و غریبى است. بعضى این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضى داراى صداقت نمیدانستند، بعضى به نیرو و به وفاى آنها شک میکردند - که ما اینها را شنیدیم، از خیلى‌ها شنیدیم - اما امام در سال 1341 در همین شهر قم، آن وقتى که هنوز هیچ خبرى از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحراى قم را از جمعیت پر میکنند؛ لبیک میگویند. نگاه او به مردم، یک چنین نگاهى بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اکسیرگونه‌اى که مسها را طلا میکند، این را در جان و دل مردم کشف کرد و آن را به کار گرفت. لذا با این موانع بزرگى که در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگرى باور نمیکرد که این اتفاق در اینجا بیفتد. او تکیه‌ى به خدا کرد، توکل به خدا کرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار کرد و مردم به صحنه آمدند و این حرکت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ى بسیج را مطرح کرد.


شما میوه‌هاى شیرین و کامبخش آن درخت طیب و طاهرى هستید که امام بزرگوار با دست خود در این زمین غرس کرد. این ثمردهى همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان که فرمود: «ا لم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها».(2) وقتى سرزمین مستعد و آماده است، بذر پاکیزه است، آن گیاه و روئیدنى تمام‌شدنى نیست؛ یعنى هیچ عاملى نمیتواند به آن صدمه بزند. بسیج، یک چنین درخت طیب و طاهرى است.


بسیج امتحانهاى زیادى هم داده است. در دوران جنگ تحمیلى، نسل جوانانِ قبل از شما کارهاى بزرگى در میدان جنگ کردند. ما شکفتن گلهاى معطر استعداد را در وجود این جوانها دیدیم. جوان بیست و دو ساله، بیست و سه ساله، مثل یک فرمانده متبحر و کارآزموده عده‌ها را جمع میکرد، راهنمائى میکرد، هدایت میکرد، در جاى خود به کار میگرفت و پیروز میشد؛ اینها عادى نیست. در دوران جنگ، بسیج نقش خود را ایفاء کرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف میکردند که حضور بسیج در همه‌ى بخشهاى مختلف این جبهه‌ى طولانى و پرمشقت، یک حضور تعیین کننده است.


جنگ تحمیلى تمام شد؛ سطحى‌نگرها خیال میکردند بسیج هم تمام شد؛ اما بسیج ماند، چون مجاهدت باقى بود، چون میدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسیج هست؛ مجاهدت در میدان علم، مجاهدت در میدان سیاست، مجاهدت در میدان فعالیتهاى اجتماعى، مجاهدت در میدان وسیع و عرصه‌ى عظیم بین‌المللى. این مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.
معناى بسیج، توأم کردن ایمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ایمان مجرد از عمل، یک حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقى آن ایمانى است که با جهاد در میدان عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛(3) مؤمن حقیقى آن کسى است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجى به این است. این فکر غلط و انحرافى که ما ایمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه کافى بدانیم، این آیه و آیات زیادى آن را رد میکنند. بسیج، قائم به همین است که ایمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصه‌هاى مختلفى دارد که عرض شد.
تا امروز بسیج رشد داشته است. پیشرفت بسیج در ابعاد مختلف، همان پیشرفتى است که مورد انتظار هر کسى است که بسیج را میشناخت؛ هم رشد کمّى داشته است، هم رشد کیفى و معنوى، هم ایستادگى در مقابل مزاحمها و معارضهاى مؤثر در دل انسان و تکان‌دهنده‌ى دل انسان؛ یعنى وسوسه‌ها. بسیج در این زمینه‌ها امتحان خود را داده است.


آنچه که براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسیجیان عزیز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از این عرصه‌ى عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. این عناصر سه‌گانه باید براى ما شاخص باشد؛ بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.


آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامى(4) خیلى درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگى ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایاى سال 88 این را نشان داد. ممکن بود خیلى‌ها اشتباه کنند و خیلى‌ها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانى که اشتباه کرده بودند، به فاصله‌ى کمى اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را براى خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پیغمبر راه را عوضى میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ى در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسى که پدر همه‌ى این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشه‌ى دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد.


عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر کسى در میدان جهاد فى‌سبیل‌اللَّه دنبال یک خواسته‌ى شخصى برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فى‌سبیل‌اللَّه نیست. شرط شهادت و شرط مجاهد فى‌سبیل‌اللَّه بودن این است که حرکت او فى‌سبیل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ یعنى اخلاص داشته باشد. انگیزه‌هاى شخصى، انگیزه‌هاى گروهى، انگیزه‌هاى فامیلى، رودربایستى‌هاى رفاقتى اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند. بى‌اخلاصى، یک جائى خودش را نشان خواهد داد.


عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظه‌ها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند کدام کار را در کجا باید انجام داد، ممکن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسیجى ما - از پسرها و دخترها - در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فکرى، تلاش علمى، تلاش سیاسى، تلاش اجتماعى؛ همه‌ى اینها وقتى براى خدا و براى انجام وظیفه باشد، مجاهدت و جهاد فى‌سبیل‌اللَّه است. بسیجى آن کسى است که این کارها را انجام میدهد. در همه‌ى اینها باید آن خط روشن و صحیح را در نظر گرفت؛ یعنى خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احیاى دین. اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین کنیم، باید در درون خودمان با خودمان مجاهدت کنیم؛ یعنى جهاد اکبر. جهاد با نفس تلاشى است که امروز همه‌ى ما به آن احتیاج داریم.


آنچه که براى فهم درست قضایا لازم است، از جمله این است که ببینیم دشمن چه خطى را دارد دنبال میکند. امروز یکى از خطوط اصلى کار دشمن - که از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مى‌آید - این است که واقعیات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبلیغاتى که دشمن در این زمینه انجام میدهد، نشانه‌ى ضعف اوست. دشمن هر جا که در میدان واقعیت دچار مشکل میشود و کم مى‌آورد، بر حجم تبلیغات مى‌افزاید. امروز اگر کسى کارهاى دشمن را در عرصه‌ى عظیم شیوه‌هاى تبلیغاتى ملاحظه کند؛ از وسائل اینترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصویرى، تا بلندگوهائى که در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مى‌بیند یک قلم عمده این است که حوادث کشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع کشور را مأیوس‌کننده، ناامید کننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بن‌بست نشان دهند. تلاش زیاد آنها در این زمینه، خود نشانه‌ى ضعف آنها در میدان واقعیت است.


دشمن در همه‌ى دوران سى ساله، این تلاش را داشت؛ البته امروز بیشتر است. امروز چون مسئولین کشور و دولتى که بر سر کار است، شعارهاى انقلاب را پررنگ‌تر و جدى‌تر مطرح میکند؛ خط امام، خط انقلاب، خط کار براى مردم، امروز کاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولین احساس میکنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم این را احساس میکنند، بنابراین تبلیغات بیشتر است. امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، مى‌بینید اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر میکنند، همه‌ى حرفشان این است که بن‌بست است، گره ناگشودنى است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عده‌اى هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضایاى فتنه، بعضى از کسانى که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختى است - یعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانه‌ى این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه این جهتگیرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعیت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.


یا در زمینه‌ى سیاست خارجى، سیاست بین‌المللى، در بعضى از همین مطبوعات خودمان هم شما دیدید؛ در اظهارات سال گذشته‌ى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده کردید؛ هى تکرار میکردند که آقا ما در دنیا ذلیل شدیم، جمهورى اسلامى در دنیا بى‌آبرو شده، بى‌ارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعیت نگاه میکنیم، مى‌بینیم روزبه‌روز آبروى جمهورى اسلامى در میان ملتهاى گوناگون دنیا - مسلمان و غیر مسلمان - افزایش پیدا کرده است. دشمنان ملت ایران این را میدانند، میفهمند، احساس میکنند؛ البته کتمان میکنند.
همین قضیه‌ى سفر لبنان رئیس جمهور را چرا باید دست‌کم گرفت؟ حادثه‌ى مهمى بود. براى هر کشورى، بخصوص براى سران استکبار اگر چنین چیزى اتفاق مى‌افتاد، فصل بسیار گسترده‌اى در تبلیغات و در استنتاجهاى سیاسى براى آن میگشودند. یک ملتى که با ما هم همسایه نیست، همه‌شان هم مسلمان نیستند؛ ترکیبى از مسلمان و مسیحى، و مسلمانها هم ترکیبى از شیعه و اهل سنت؛ این ملت با این ترکیب گوناگون و متنوع، اینجور یکپارچه بیایند از رئیس جمهور ملت ایران استقبال کنند، اظهار علاقه کنند؛ این چیز کم‌نظیرى است، چیز بى‌نظیرى است؛ براى هیچ کشورى در دنیا چنین چیزى پیش نمى‌آید. رئیس جمهور کدام کشورى وقتى به یک کشور دیگر برود، چنین حوادثى برایش پیش مى‌آید؟ مخصوص لبنان هم نیست. امروز اگر مسئولین برجسته‌ى کشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همین قضایاست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همین قضایاست؛ به هر کشور اسلامى که بروند، اگر میدان را باز کنند، همین قضایاست. این، عظمت ملت ایران را نشان میدهد. این را شماها کردید. این افتخار مال شماست. اگر دولتى بود که از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود که میلیونها جوان پرانگیزه از او حمایت نمیکردند، چنین اتفاقى نمى‌افتاد؛ این مال شما جوانهاست. اما خوب، تبلیغات دشمن را ملاحظه کنید؛ درست نقطه‌ى مقابل این است. آنجائى که مجبور باشند به زبان بیاورند، واقعیت را وارونه تفسیر میکنند؛ آنجائى هم که مجبور نباشند، کتمان میکنند و اصل واقعیت را میپوشانند.


عین همین قضیه در مورد خود بسیج صدق میکند. دشمن در یک برهه‌اى - که امروز هم دنباله‌هایش کم و بیش هست - در تبلیغات گوناگون جهانى، علیه بسیج متمرکز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسیج را بمباران تبلیغاتى کردند، براى اینکه او را از چشم مردم بیندازند، اما نتوانستند؛ «یحقّ اللَّه الحقّ بکلماته».(5) خداى متعال نمیگذارد این حقیقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسیج بحمداللَّه روزبه‌روز آبرویش در کشور ما بیشتر شده است. در سرتاسر کشور، جوانها در بخشهاى مختلف، به بسیج به چشم یک هویت درخشنده‌ى باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه میکنند؛ این را شما بسیجى‌ها بایستى تقویت کنید؛ این را با توجه به همان سه عنصرى که گفته شد - عنصر بصیرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقویت کنید. افراط نباید باشد، تفریط هم نباید باشد. توجه کنید که افراط هم همان اندازه ضرر میزند که تفریط. عمل نکردن یقیناً مضر است، عمل افراط‌‌آمیز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشید. شور انقلابى را اندکى نباید کاهش داد. انگیزه‌ى انقلابى باید روزبه‌روز در دلهاى من و شما افزایش پیدا کند. این کوه‌هاى گوناگون مشکلاتى که بر سر راه مستضعفین عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ى پولادین مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع کشور نیست. دنیاى اسلام، بلکه جامعه‌ى بشریت نیازمند کمک به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.


مشکلات زیادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. این عزم و اراده باید باقى بماند، این شور انقلابى باید روزبه‌روز افزایش پیدا کند. توسل و توجه به پروردگار، تمسک به اولیاى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفکر بایستى به روى ما همیشه باز باشد؛ خودمان را از این راه تقویت کنیم. این شور انقلابى باید باقى باشد، اما مواظب باشید این شور و هیجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - این احتیاج به تأمل، تفکر، آگاهى و بصیرت دارد.


شک نکنید که فرداى ملت ایران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى که فاصله‌ى بین سى سال پیشِ ملت ایران و امروز است - یعنى اول انقلاب تا امروز - ببینید ملت ایران در همه‌ى عرصه‌هاى سیاسى و علمى و اجتماعى و غیره چقدر پیشرفت کرده است؛ بدانید فاصله‌ى بین پیشرفتِ سالهاى آینده با امروز، از این هم بیشتر خواهد بود. ملت روزبه‌روز پیشرفت خواهد کرد. حرکت ملت ایران در همه‌ى عرصه‌ها حرکت توقف ناپذیرى است و ان‌شاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقیم هدایت الهى و اسلامى و قرآنى پیش خواهد رفت. آینده‌ى ملت ایران، آینده‌ى روشنى است؛ و این بر دنیاى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و ان‌شاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز بیدارتر خواهد کرد.
امیدواریم خداوند متعال فرج ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نزدیک بفرماید؛ ما را از یاران آن بزرگوار در حضورش و در غیبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى کند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه‌ى ملت ایران و بخصوص جمع عزیز بسیجیان بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌


ـــــــــــــــــــــ

1) ابراهیم: 25

2) ابراهیم: 24 و 25

3) انفال: 74

4) سردار جبارى (فرمانده سپاه على‌بن‌ابى‌طالب قم)

5) یونس: 82











بیانات در دیدار جهادگران بسیج سازندگى‌ 31/6/89

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
اولاً خوشامد عرض میکنیم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیزم، برادران و خواهران باارزشِ فعال و متعهد که با حضور خودتان، با نیروى خودتان، با جوانى خودتان، با شورِ امید و ایمان خودتان، کشور را و جامعه را و این دوره‌ى از زمان را رونق میبخشید و تاریخ را آبرومند میکنید.
یک جمله اول عرض کنیم در والائىِ جایگاهى که امروز شما جوانان عزیز قرار دارید؛ چه شما جمع حاضر در این محفل صمیمى و چه ده‌ها هزار یا شاید صدها هزار جوانى که در همین خیل و روال حرکت کردند و امروز در اینجا حضور ندارند. و آن جمله این است که: عزیزان من! به جوانىِ شما و گذر دوران جوانى براى شما در این برهه، هر کسى غبطه میخورد. این جوانى، اینجور جوانى کردن، اینجور دوران عزیز و گرانبهاى جوانى را خرج کردن، براى هر کسى که دوران جوانى را پشت سر گذاشته است، غبطه‌آور است.


امروز در دنیا جوانهاى همسن و سال شما در میان چه احساساتى، چه توهماتى، چه فعالیتهائى دارند این دوران عزیز و گرانبها را میگذرانند؟ در پیشرفته‌ترین کشورها غبار ناامیدى، افسردگى، بى‌هدفى، روى زندگى زیباى جوانى را پوشانده است؛ بسیارى از جوانان فقط هدفشان رسیدن به آرزوهاى کوچک و حقیر مادى براى خودشان هست؛ نه لذت خدمت به خلق را میچشند، نه نیروى عظیم و کمیابِ جوانى را در راهى که شایسته‌ى آن هست خرج میکنند؛ و بسیارى نه فقط هدفهاى والا ندارند، بلکه اصلاً هدف ندارند و زندگى را به صورت روزمره، غرق در مادیات، غرق در شهوات زودگذر و افسرده کننده طى میکنند؛ از آن روح متلألئ معنوى که یک جوان مؤمن و عاشق خدمت و متوجه به مبدأ عشق و زیبائى و حقیقت برخوردار است، آنها چیزى نمیفهمند. جوانىِ شما براى یک چنین انسانهائى - اگر چشم بصیرت داشته باشند - هم در خور غبطه خوردن است.



قدر این دوران را و این جهتگیرى را و این روحیه را بدانید؛ نعمت خدمتگزارى را و توان خدمتگزارى را که خداى متعال به شما هدیه کرده است، قدر بدانید؛ خدا را شکر کنید؛ افزایش این گنجینه‌ى معنوى را از خدا بخواهید. و این را بدانید که هر جامعه‌اى و هر کشورى از یک چنین سرمایه‌ى عظیمى و ذى‌قیمتى برخوردار باشد، بدون هیچ تردیدى خواهد توانست به برترین قله‌هاى عزت و عظمت دست پیدا کند. و این سرنوشت قطعىِ جامعه‌ى شما و ملت شماست. عامل آن هم، موتور محرکِ آن هم، همین روحیه‌اى است که شما دارید.


خب، یک جمله عرض کنیم در مورد این حرکت عظیم بسیج سازندگى و اردوهاى هجرت که به طور رسمى، ده سال است آغاز شده. البته این را من باید اقرار کنم که این کار، اول از خود جوانها شروع شد؛ خود جوانهاى دانشجو و دانش‌آموز در بخشهاى مختلف، این حرکت را شروع کردند؛ در سال 79 گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر شد به اینکه پیام بسیج سازندگى به قاطبه‌ى جوانان کشور داده شود. یعنى این یک حرکت خودجوش مردمى است؛ درست مثل جهاد سازندگى در آغاز انقلاب. جهاد سازندگى هم همین جور بود؛ اول، خود جوانها شروع کردند، خودشان رفتند توى روستاها مشغول خدمتگزارى شدند در آن اوضاع بسیار دشوار و پیچیده. این حرکت، امام بزرگوار را به فرمان جهاد سازندگى تشویق کرد. کار مردم، الهام‌بخشِ اقدام مدیران و مسئولان است.


خب، عاملْ اینجا چیست؟ عشق و ایمان، بصیرت و همت؛ اینها ستونهاى اصلى است. عشق و ایمان. انسانى که ایمان ندارد، محورى براى حرکت خود نمیتواند تصویر کند. انسانى که از احساس عاشقانه و عمیق قلبى برخوردار نیست، نمیتواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانى که همت ندارد، به کارهاى کوچک، به فرازهاى محدود اکتفاء میکند؛ چشم به برترین قله‌ها نمیدوزد. انسانى که بصیرت ندارد، راه را عوضى میرود؛ اگر عشق و ایمانى هم در او هست، آن را در راه غلط مصرف میکند، کجراهه میرود. عشق و ایمان، همت و بصیرت؛ اینها را انقلاب به مردم ما و جامعه‌ى ما داد؛ لذا انقلاب شد همان شجره‌ى طیبه‌اى که در قرآن از آن نام برده شده است: «أ لم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة».(1) کلمه‌ى طیب مثل درخت نیکونهاد و سالم و طیب است. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ریشه‌دار، داراى ریشه‌ى عمیق و مستحکم و داراى شاخ و برگ فراگیر. «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ میوه‌ى مطابق فصل، میوه‌ى مطابق نیاز در اختیار و در دسترس جامعه قرار میدهد. این کلمه‌ى طیبه است؛ انقلاب یک چنین چیزى است. حرکت انقلابى‌اى که امام بزرگوار ما - آن رهروِ حقیقىِ راه طیبین و اولیاء و شهدا و معصومین و صدیقین - در مقابل پاى ما گذاشت، همان کلمه‌ى طیبه است.


یک روز نیازِ حرکت دفاعى در درون جامعه بود، یک روز نیازِ حرکت دفاعى در مرزهاى کشور بود، یک روز نیازِ به علم و دانش است، یک روز نیازِ به تحکیم عقاید و ایمانهاست، یک روز نیازِ به خدمتگزارى است؛ در همه‌ى این شرائط، میوه‌هاى متناسب با فصل در اختیار مردم گذاشته میشود. این حرکتِ انقلاب است.


عده‌اى خیال کردند انقلاب کهنه شد یا کهنه‌شدنى است. اعلام کردند انقلاب تمام شد! خودشان تمام شده بودند؛ خودشان ذخیره‌شان ته کشیده بود، قادر به ادامه‌ى راه نبودند؛ دنیا را، جامعه را، انقلاب را به خودشان قیاس کردند؛ اشتباه کردند. «نسوا اللَّه فأنساهم انفسهم»؛(2) وقتى با خدا قطع رابطه شد، انسان حتّى خودش را هم درست نمیتواند بشناسد، چه برسد به جامعه‌اش، چه برسد به آرمانهایش. چه جور انسان با خدا قطع رابطه میکند؟ وقتى که هوسها، گرایشهاى مادى، خودمحورى‌ها بر جان انسان غلبه پیدا کرد و این جاذبه‌ها مثل تار عنکبوتى، حشره‌ى ضعیفِ همت و ایمان آنها را در خود فرا گرفت، آن وقت متوقف میشوند. اینجورى داشتیم. در گذشته هم داشتیم، در آینده هم خواهیم داشت؛ اینها ریزشها هستند. آن کسانى که از راه انقلاب و مسیر انقلاب باز میمانند، لزوماً کسانى نیستند که از اول، کمر دشمنى با انقلاب بسته‌اند. وقتى که انگیزه‌ى مادى بر انسان غلبه کرد، در راه میماند؛ وقتى هدفهاى کوچک و حقیرِ شخصى: رسیدن به مال و منال، رسیدن به تجملات، رسیدن به ریاست، رسیدن به قدرت، براى انسان شد هدف، هدف اصلى از یاد میرود.


در یک مسیر وقتى که ما در پى آن هستیم که به محلى، به هدفى برسیم، اگر در راه سبزه‌زارى، یک چشمه‌اى، قهوه‌خانه‌ى خوبى پیدا شد و پامان سست شد و آنجا را هدف فرض کردیم، دلمان خوش شد به اینکه این لحظه را خوش بگذرانیم، هدف از یاد خواهد رفت؛ از راه خواهیم ماند. این بلائى بود که سرِ بعضى آمد، دیگران را هم به خودشان قیاس کردند، گفتند انقلاب تمام شد، گفتند امام فراموش شد؛ اشتباه میکردند. انقلاب یک حقیقت خدائى است، متکى به ایمانهاست، متکى به احساسات عاشقانه است، متکى به بصیرت است. مگر تمام میشود؟ لذا من بارها گفته‌ام، الان هم میگویم: نسل جوان امروز ما که نسل سوم انقلاب است، از جوانان نسل اول اگر ایمانشان قوى‌تر نباشد، پرشورتر نباشد، بصیرتشان روشن‌تر نباشد، یقیناً عقب‌تر نیستند.


آن روز بسیارى از افراد وارد میدانها میشدند، نمیتوانستند بمانند. جوانِ امروز با این همه وسوسه‌ها، با این همه ابزارهاى انتشار مادیگرى و شهوت و خودپرستى، وقتى که به پاى انجام وظیفه میرسد، اینجور جانفشانى میکند؛ اینجور وارد میدان میشود. این خیلى باارزش است؛ خیلى باارزش است.


بسیج سازندگى و این اردوهاى هجرت را قدر بدانید. شما که خودتان محورهاى اصلى این حرکت عظیم هستید، این را قدر بدانید؛ از خداى متعال شاکر باشید. مسئولین، دیگران، مدیران و کسانى که دست‌اندرکار امور هستند، آنها هم این حرکت عظیم را قدر بدانند. سال تحصیلى، درس را خوب بخوانید، با تحقیق بخوانید، قصدِ رسیدن به قله‌هاى علمى را پیدا کنید. در دوره‌ى فراغت هم ساعات را، روز و شب را، با این حرکت زیبا و باشکوهِ خدمت به مردم غنى کنید.


این کارِ اردوهاى هجرت و حرکت عظیم بسیج سازندگى یکى از برکاتش خدمت‌رسانى است که میلیونها نفر از این خدمت شما به صورت مستقیم بهره‌مند میشوند. از لحاظ مادى، از لحاظ امور روزمره‌ى زندگى، از لحاظ معنوى و هدایت، بهره‌مند میشوند. شما اگر درس قرآن هم آنجا ندهید، خودِ حضور یک جوان مؤمن و متدین و متشرع در یک مجموعه‌ى روستائى، در بین جوانان، در بین مردم، مظهر مجسم آیه‌ى قرآن است؛ آنها را به دین، به انقلاب، به معنویت، سوق میدهد. «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم»؛(3) شما با عمل خودتان مردم را به ایمان، به اسلام، به دین دعوت میکنید. این خدمت‌رسانى است؛ خدمت‌رسانى مادى و خدمت‌رسانى معنوى. از این مهمتر، خدمتى است که شما به خودتان میکنید؛ استعدادهاى درونى خودتان را فعال میکنید؛ به بالقوه‌هائى که در وجود شما هست، فعلیت میبخشید؛ تجربه پیدا میکنید؛ با زندگى مردم آشنا میشوید؛ این حصارهاى طبقاتى شکسته میشود؛ واقعیتهاى زندگى را لمس میکنید؛ در خودتان شعف و بهجت خدمت‌رسانى را احساس میکنید و این احساس را در وجود خودتان زنده میکنید. کسى که لذت خدمت و کار را بچشد، از کار خسته نمیشود. همان طور که در گزارشها برادران عزیز گفتند، من هم قبلاً در گزارشها خوانده‌ام؛ جوانى که این لذت را در وجود خودش کشف کرد، از خدمت خسته نمیشود؛ این هم فایده‌ى دوم که فایده‌ى بسیار بزرگى است.


فایده‌ى سوم این است که شما سفیران کار و تلاش خواهید شد. وقتى شما در یک محیطى حاضر میشوید؛ در کویر، در کوهستان، در نقاط دور از دسترس، در میان مردم محروم مشغول کار میشوید، جوانى که در آنجاست، از شما الهام میگیرد و شما میشوید سفیر تلاش و کار و خدمت و جهاد و مجاهدت. «من احیاها فکانّما احیا النّاس جمیعا»؛(4) شما دلها را زنده میکنید؛ فایده‌ى بزرگى است. فوائد فراوانى در این کار هست. این جریان عظیم را حفظ کنید.


عزیزان من! کشور شما و ملت شما در یک پیچ خطرناک تاریخى در حال حرکت است. سى سال است ما داریم این پیچ را طى میکنیم. به نقاط خطرناک، خطرخیز رسیدیم، از آن عبور کردیم؛ لکن تمام نشده. این نقطه‌ى حساس تاریخى فقط مربوط به تاریخ ایران نیست، مربوط به تاریخ امت اسلامى است. امت اسلامى که قرنهاست دچار رکود است، مورد تحقیر است، دچار عقب‌ماندگى از کاروان تمدن است، دچار برخى یا بسیارى حکام و زمامداران فاسد و دیکتاتور است، امروز نوبت این فرا رسیده است که امت اسلامى خود را از زیر بار این همه مشکلات، این همه آلودگى‌ها، این همه گرفتارى‌ها خلاص کند. ملت ایران قدم بزرگ اول را برداشته است. دنیا، دنیاى تعارض است، دنیاى جنگ است، دنیاى کشتى‌گیرى‌هاى مادى میان قدرتهاست؛ قدرتهائى که نمیخواهند ملتهاى مستقل سر بلند کنند و احساس شخصیت و حضور بکنند، ساکت نمیمانند، بیکار نمیمانند؛ بخصوص که میدانند امت اسلامى از یک استعداد درونىِ برخاسته‌ى از احکام اسلامى برخوردار است؛ لذا صف‌کشى میکنند، که دیدید صف‌کشى کردند. از اولِ انقلاب اسلامى، صف‌بندى میان جبهه‌ى مستبدان بین‌المللى، زیاده‌خواهان بین‌المللى و میان ملت بزرگ و شجاع ایران شروع شد. وانمود میکنند هدف، ایران است؛ اما هدف، اسلام است؛ هدف، امت اسلامى است. میدانند که موتور این حرکت عظیم، معنویت است، قرآن است، اسلام است؛ لذا با اسلام و قرآن معارضند. البته خطشکن ملت ایران است و ضربات را به خطشکن متوجه میکنند. اما این نیروى عظیم خطشکن، با گذشت بیش از سه دهه، نه فقط پاهاش سست نشد، نه فقط عزمش متزلزل نشد، نه فقط عقب‌نشینى نکرد، بلکه شتاب خود را بیشتر هم کرد.


بارها من گفته‌ام و این گفته شعار نیست، واقعیت است: امروز ما هم همتمان، هم بصیرتمان، هم توانائى‌هاى گوناگونمان از سى سال قبل بمراتب بیشتر است. هدایت انقلاب، روح انقلاب، جهتگیرى انقلاب در ما کهنه نشده؛ چیزى که آنها امیدش را داشتند. شاهد و دلیل: همین جوانها. بهترین شاهدها همین شما جوانان عزیز هستید؛ این نسل پویا و بالنده‌ى بابصیرت و باهمت و آگاه که در صحنه‌هاى گوناگون حاضر است.
اگر صحبتِ کارهاى فناورى پیچیده است، همین جوانها هستند؛ انرژى هسته‌اى را هم جوانهاى ما دارند سر پا میکنند؛ در سلولهاى بنیادى هم جوانهاى ما دارند فعالیت میکنند؛ و در فناورى زیستى، فناورى نانو، و انواع و اقسام فناورى‌ها، هر جا میرویم جوانهایند؛ جوانهائى که نه دوران جنگ را دیدند، نه امام را ملاقات کردند، نه از اول انقلاب خاطره‌اى دارند. پس این حرکت، حرکت پوینده و بالنده است. به میدان عمل و خدمت و تلاش که میرسیم، همین حرکت عظیم بسیج سازندگى را مى‌بینیم؛ به میدان سیاست و اعلام حضور که میرسیم، حرکت 9 دى را مى‌بینیم، حرکت 22ى بهمن را مى‌بینیم، حضور عظیم در انتخابات را مى‌بینیم؛ اینها معناش چیست؟ معناش این است که امروز جوانان ما - که اکثریت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حرکت انقلاب اسلامى و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزایندگى هستند، دارند پیش میروند. پس ما پیش رفتیم.


دشمن، درست نقطه‌ى مقابل است. آن روز قوى‌تر بود، امروز ضعیفتر است؛ آن روز امیدش بیشتر بود و میگفتند ما سه روزه، بعد میگفتند در ظرف یک هفته، بعد میگفتند در ظرف دو ماه، انقلاب را، نظام را، از بین میبریم؛ امروز چنین حرفهاى گزافى کسى از اینها نمیشنود؛ ناامید شدند، عقب‌نشینى کردند. پس این حرکت، حرکتِ رو به جلوست. ما در این پیچ عظیم تاریخى داریم با احتیاط، با تدبیر، با حواس جمع و با نیروى زیاد جلو میرویم. و این به برکت چند عامل اصلى است؛ یکى از این عوامل، شما جوانها هستید. شما دارید کشور را جلو میبرید. یکى از موتورهاى قوىِ پیشبرنده، حضور جوانهاست. همه باید حضور جوانها را قدر بدانند. و ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز گسترش این روحیه در بین جوانهاى ما بیشتر شود؛ چه در دختران، چه در پسران؛ چه در محیط دانشگاه، چه در محیط دبیرستانها؛ چه در محیطهاى گوناگون اجتماعى دیگر. و این خواهد شد. حرفهاى یأس‌آلود، حرفهاى ناشى از افسردگى - که غالباً علتش هم نومیدى و افسردگىِ گوینده‌ى همین حرفهاست - راه به جائى نخواهد برد.
این روزها، روزهاى سالگرد آغاز جنگ تحمیلى است. هشت سال همه‌ى قدرتهاى نظامىِ دنیا دست به دست هم دادند علیه ایران. درست است که آمریکا و شوروى سابق، عملاً توى میدان جنگ، سرباز نفرستادند - آنها سرباز نمیفرستند، احتیاج به سرباز فرستادن نبود. بیچاره ملت عراق، اسیر دست اینها بودند - اما تجهیزات میفرستادند، نقشه‌ى جنگى میدادند، تصویر فضائى از وضعیت عرصه براى صدام تهیه میکردند، پول براش میفرستادند، اعتبار سیاسى براش درست میکردند؛ هرچه از دستشان برمى‌آمد علیه انقلاب، علیه امام، علیه نظام، دروغ و شایعه و تبلیغات میساختند و پخش میکردند. همه‌ى این کارها را کردند. نتیجه چه شد؟ امروز صدام کجاست؟ صدامى که آنها براى مقابله‌ى با ملت عزیز ایران و با انقلاب اسلامى و با امام بزرگوار پیش کرده بودند، اول بشدت ذلیل شد، بعد هم با نکبت مرد و از دنیا رفت؛ اما امام زنده است، انقلاب زنده است، فرزندان امام زنده‌اند، ملت امام زنده است. این یک تجربه است.


همه‌ى کسانى که سینه سپر میکنند و پیشکرده‌هاى جبهه‌ى جهانىِ استکبارند که در مقابل ایران اسلامى قرار میگیرند، به همین سرنوشت دچار خواهند شد. این، تجربه است و در آینده هم همین جور خواهد بود. امام زنده خواهد ماند، انقلاب زنده خواهد ماند، شما زنده خواهید ماند؛ دشمنان شما منکوب و نکبت‌زده از سر راه خواهند رفت. این حرکت باید به قله‌هاى عالى اهداف انقلاب برسد و به فضل پروردگار و به حول و قوه‌ى الهى خواهد رسید.


خودتان را قدر بدانید؛ این راه را قدر بدانید؛ ارتباطتان، ارتباط دلهاى پاک و بى‌آلایشتان را با خدا روزبه‌روز قوى‌تر کنید؛ از خداى متعال مدد بخواهید. این احساس مسئولیتى که در شما هست، این احساس مسئولیت را روزبه‌روز بیشتر کنید و مثل نقطه‌ى مشتعلى که اطراف خود را مشتعل و نورانى میکند، در محیط خود اثر بگذارید. هر جا هستید: در محیط خانواده، در محیط کار، در محیط درس، در محیط جامعه، روى اطرافیان تأثیر بگذارید. روزبه‌روز لطف خداى متعال گسترش بیشترى پیدا خواهد کرد و خداى متعال دست لطفش را از سر شما ملت عزیز، ان‌شاءاللَّه تعالى بر نخواهد داشت. امیدواریم همه‌تان مشمول دعاى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) باشید. خدا ان‌شاءاللَّه همه‌ى شما عزیزان را محفوظ بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌


-----------------
1) ابراهیم: 24

2) حشر: 19

3) بحارالانوار، ج 67، ص 309

4) مائده: 32













بیانات در دیدار اعضاى بسیجى‌ هیئت علمى دانشگاه‌ها 2/4/1389

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خیلى متشکرم و خیلى خوشوقتم از اینکه دوستان این دیدار خوب را فراهم کردند. این جمع در واقع نماد یک جمع مشخص کننده‌ى ترکیب علم و ایمان است؛ اساتید دانشگاه با صبغه‌ى خدائىِ بسیجى، مظهر ترکیب علم و ایمانند. جلسه هم جلسه‌ى صمیمى و خوبى بود. من بیانات دوستان را - که این دوستانى که سخن گفتند، فرزانگان ما هستید و هستند - با دقت گوش کردم؛ دوستان پیشنهادهاى خوبى هم مطرح کردند؛ البته بعضى از این پیشنهادها به دولت مربوط است - وزراى محترم و مسئولان حضور دارند و دستگاه‌هاى دولتى باید آنها را دنبال کنند - بعضى از پیشنهادها هم نه، کلى‌تر و فراتر از حیطه‌ى دستگاه‌هاى اجرائى است که خب، باید روى اینها فکر کنیم و ان‌شاءاللَّه از آنها استفاده کنیم و به کار ببندیم.
این پیشنهادى هم که درباره‌ى نامگذارى روز شهادت شهید چمرانبه نام روز «بسیج اساتید» و «اساتید بسیجى» ذکر شد، به نظرم پیشنهاد معنى‌دار و پرمغزى است. مرحوم شهید چمران حقاً یک نمونه و مظهرى بود از آن چیزى که انسان دوست میدارد تربیت جوانان ما و دانشگاهیان ما به آن سمت حرکت بکند. بد نیست.


و حق این شهید عزیز هم ایجاب میکند که چند کلمه‌اى درباره‌ى شهید چمران صحبت کنیم. اولاً این شهید یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود. خود ایشان براى من تعریف میکرد که در آن دانشگاهى که در کشور ایالات متحده‌ى آمریکا مشغول درسهاى سطوح عالى بوده - آنطور که به ذهنم هست ایشان یکى از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده - تعریف میکرد برخورد اساتید را با خودش و پیشرفتش در کارهاى علمى را. یک دانشمند تمام‌عیار بود. آن وقت سطح ایمان عاشقانه‌ى این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده‌ى دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موساى صدر در لبنان و مشغول فعالیتهاى جهادى شد؛ آن هم در برهه‌اى که لبنان یکى از تلخترین و خطرناکترین دورانهاى حیات خودش را میگذرانید. ما اینجا در سال 57 مى‌شنیدیم خبرهاى لبنان را. خیابانهاى بیروت سنگربندى شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریه‌آورى در آنجا حاکم بود، و صحنه هم بسیار شلوغ و مخلوط بود.


همان وقت یک نوارى از مرحوم چمران در مشهد دست ما رسید که این اولین رابطه و واسطه‌ى آشنائى ما با مرحوم چمران بود. دو ساعت سخنرانى در این نوار بود که توضیح داده بود صحنه‌ى لبنان را که لبنان چه خبر است. براى ما خیلى جالب بود؛ با بینش روشن، نگاه سیاسىِ کاملاً شفاف و فهم عرصه - که توى آن صحنه‌ى شلوغ چه خبر است، کى با کى طرف است، کى‌ها انگیزه دارند که این کشتار درونى در بیروت ادامه داشته باشد - اینها را در ظرف دو ساعت در یک نوارى ایشان پر کرده بود و فرستاده بود، که دست ما هم رسید. رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسى و فهم سیاسى و آن چراغ مه‌شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا.


از اول انقلاب هم در عرصه‌هاى حساس حضور داشت. رفت کردستان و در جنگهایى که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ بعد آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه‌ى مناصب دولتى و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد تا در 31 خرداد سال 60 به شهادت رسید. یعنى براى او مقام ارزش نداشت، دنیا ارزش نداشت، جلوه‌هاى زندگى ارزش نداشت.


اینجور هم نبود که یک آدم خشکى باشد که لذات زندگى را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش‌ذوق بود، عکاس درجه‌ى یک بود - خودش به من میگفت من هزارها عکس گرفته‌ام، اما خودم توى این عکسها نیستم؛ چون همیشه من عکاس بوده‌ام - هنرمند بود. دل باصفائى داشت؛ عرفان نظرى نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدى و سلوک عملى هم پیش کسى آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا.


انسان باانصافى بود. لابد قضیه‌ى پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روى بلندى‌ها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛ ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئى از امام پخش شدکه همه بروند طرف پاوه؛ دوى بعدازظهر این پیام پخش شد؛ ساعت چهار بعدازظهر من توى این خیابانهاى تهران شاهد بودم که همین طور کامیون و وانت و اینها بودند که از مردم عادى و نظامى و غیر نظامى از تهران و همین طور از همه‌ى شهرستانهاى دیگر، راه افتادند بروند طرف پاوه. بعد از قضیه‌ى پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توى جلسه‌اى که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ى عاطفى‌اى وجود داشت. مرحوم چمران توى آن جلسه اینجورى گفت: وقتى ساعت دو پیام امام پخش شد، به مجرد پخش پیام امام و قبل از آنى که هنوز هیچ خبرى از حرکت مردم به آنجا برسد، ما احساس کردیم که کأنه محاصره باز شد. میگفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه براى ما همه‌ى آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ى خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ى محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون. آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ى این را به امام مستند میکنى؟! یعنى هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. بااینکه میدانست که این حرف گله‌مندى ایجاد خواهد کرد، اما گفت.
حضور براى او یک امر دائمى بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توى تاریکى شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومترى شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیماى سى - 130 رفته بودیم آنجا. به مجردى که رسیدیم و یک گزارش نظامى کوتاهى به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، براى کسانى که همراه ایشان بودند و لباس نظامى نداشتند، لباس سربازى آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند. البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توى عرصه‌ى نبرد نظامى شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامى پوشیدم و - البته کلاشینکف داشتم که برداشتم - و با اینها رفتیم.
یعنى از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمی گذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. یکى از خصوصیات خصلت بسیجى و جریان بسیجى، حضور است؛ غایب نبودن در آنجایى که باید در آنجا حاضر باشیم. این یکى از اوّلى‌ترین خصوصیات بسیجى است.


در روز فتح سوسنگرد - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه‌ى دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادى شد براى اینکه نیروهاى ما - نیروهاى ارتش، که آن وقت در اختیار بعضى دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهى کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. شبى که قرار بود فرداى آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکى از یگانهائى که قرار بوده توى این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلى ناموفق بشود. بنده یک یادداشتى نوشتم به فرمانده‌ى لشکرى که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده‌ى محترم آمده بودند و عین آن نوشته‌ى ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ یادگار قریب سى ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خرده‌اى بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم.


صبح زود ما پا شدیم. نیروهاى نظامى - نیروهاى ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفرى که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتى به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است. یعنى قبل از آنى که نیروهاى نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامى‌شان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ى خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدللَّه این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. اینجورى بود چمران. دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کى تمام بشود، برایش اهمیتى نداشت. باانصاف بود، بى‌رودربایستى بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازک‌مزاجى شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود.


من خودم میدیدم شلیک آر.پى.جى را که نیروهاى ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر.پى.جى جزو سلاحهاى سازمانى ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ى عربى آر.بى.جى هم میگفت؛ ماها میگفتیم آر.پى.جى، او میگفت آر.بى.جى. او از آنجا بلد بود؛ یک مقدار هم از یک راه‌هائى گیر آورده بود؛ تعلیم میداد که اینجورى آر.پى.جى را بایستى شلیک کنید. یعنى در میدان عملیات و در میدان عمل یک مرد عملى به طور کامل. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ى عالى، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ى عملیات نظامى، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوى و با آن سرسختى، چه ترکیبى میشود. دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. اینکه گفتند:


با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم‌


نه، او آب و آتش را با هم داشت. آن عقل معنوىِ ایمانى، با عشق هیچ منافاتى ندارد؛ بلکه خود پشتیبان آن عشق مقدس و پاکیزه است.
خب، حالا توقعى که ما داریم و این توقع، توقع زیادى هم نیست، یعنى آن زمینه‌اى که انسان مشاهده میکند - این روحیه هاى پرنشاط شما، این دلهاى پاک و صاف، این ذهنهاى روشن، این جوّال بودن فکرهاى شما که انسان در عرصه‌هاى مختلف از نزدیک شاهد است - این امید را و این توقع را به انسان میبخشد، این است که فرآورده‌ى دانشگاه جمهورى اسلامى - نه به نحو استثنا بلکه به نحو قاعده - چمران‌ها باشند؛ نه اینکه چمران‌ها یک استثنا باشند. این امید، امید بى‌جائى نیست.


اگر در سال 76 که شماها اول یک عده در مشهد، یک عده در اصفهان و یک عده در دانشگاه علم و صنعت، به نام اساتید بسیجى دور هم جمع شدید و جمع و جور کردید، میگفتند که ده سال بعد یا دوازده سال بعد چند هزار استاد بسیجى با همین انگیزه‌ها، با همین عشقها و با همین جهتگیرى‌ها در سطح کشور وجود خواهد داشت، هیچ‌کس باور نمیکرد؛ اما شد. نمیخواهم مبالغه کنم؛ نمیخواهم واقعیت را رنگین‌تر از آنچه که هست براى خودم و براى شما نمایش بدهم و دل خودمان را به توهم خوش کنیم؛ نه، روشن است که همه‌ى ما در یک سطح نیستیم - بعضى‌مان بالاترند و بعضى‌مان پائین‌تریم: ایمانهایمان، عشقهایمان، همتهایمان، انگیزه‌هایمان - لکن این جریان، از صورت یک جریان باریک که بعضى امید نداشتند باقى بماند و بعضى همت گماشته بودند که آن را از بین ببرند، به یک جریانى تبدیل شده که دیگر حالا جلوى آن را نمیشود گرفت: جریان عظیم استادان انقلابى و مؤمن و بسیجى در سطح دانشگاه، در رشته‌هاى مختلف علمى و در رتبه‌هاى بالاى علمى.
پس این توقع بى‌جا نیست؛ وقتى انسان این حرکت را مى‌بیند، این رشد را مى‌بیند، این توقع بیجا نیست که ما بخواهیم دانشگاه جمهورى اسلامى، در آینده عناصرى مثل چمران را پرورش بدهد. آن وقت شما ببینید چه خواهد شد! چه خواهد شد! نظامى با مطالبات بین‌المللىِ در سطح اعلا: در زمینه‌ى انسان، در زمینه‌ى حکومت، در زمینه‌ى زن، در زمینه‌ى اخلاق و در زمینه‌ى علم. مطالبات امروز ما مطالبات بین‌المللى است.
حالا بعضى‌ها - مطبوعاتى و غیرمطبوعاتى - تا اسم بین‌المللى مى‌آید لبخند تمسخر میزنند؛ اینها نمیفهمند؛ درک نمیکنند افق دید وسیع یعنى چه. تا شما نظر به قله نداشته باشید امکان ندارد تا دامنه هم بتوانید حرکت کنید، چه برسد به اینکه امیدِ به قله رسیدن باشد؛ همت بلند. در روایات ما به مؤمن هم توصیه شده است که همتْ بلند داشته باشد. بزرگان به سالک هم میگویند: همتت عالى باشد. این قدمهاى اول و فتوحات ابتداى کار، کسى را دلخوش نکند؛ همتهاى بلند باید داشت. نگاه هم بایستى انسانى باشد. انسان یعنى آنچه که در همه‌ى جهان گسترده است؛ «إمّا اخ لک فى الدّین او نظیر لک فى الخلق»؛ یا با شما دینش یکى است یا اگر دینش هم یکى نیست، در خلقت و آفرینش مثل شماست؛ انسانیت. نگاه بایستى متوجه یک چنین گستره‌ى وسیعى باشد.


آرزوهائى که امروز ما براى این گستره‌ى وسیع داریم، آرزوهائى است که هیچ ملت آگاهى، هیچ دانشمند فرزانه‌اى و هیچ سیاسى منصفى، اینها را رد نمیکند. ما داعیه‌ى محو نظام سلطه را داریم؛ یعنى رابطه‌ى سلطه‌گرى: سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ حتى انسانى هم که در یک کشورى که دولتش صددرصد سلطه‌گر است زندگى میکند، این را رد نمیکند؛ یعنى در مناسبات جهانى، رابطه رابطه‌ى سلطه‌گر و سلطه‌پذیر نباشد. همچنین عدالت و استفاده‌ى از علم براى آسایش بشر نه براى تهدید بشر. بخصوص در طول این دوره‌هاى اخیرِ بعد از جنبش علمى دنیا - رنسانس - به این طرف و بخصوص در این یک قرن اخیر، بسیارى از آنچه در زمینه‌ى علم انجام گرفته، به جاى اینکه براى آسایش بشر باشد در تهدید بشر بوده؛ یا تهدید جان، یا تهدید اخلاق، یا تهدید خانواده؛ و تشویق به مصرف‌گرائى و پرکردن جیب چپاولگران بین‌المللى و صاحبان و پدیدآورندگان تراستها و کارتلها. ما میگوئیم علم، به جاى اینها در خدمت انسان قرار بگیرد؛ در خدمت آسایش انسان، در خدمت آرامش انسان و در خدمت روح و روان انسان. اینها حرفهائى است که دنیا نمیتواند رد کند.


میدانید وقتى نظامى با این آرمانها و ملتى با این خصوصیات - با به کارگیرى همتِ ایمانى براى پیشرفت در این عرصه‌ها، با استفاده‌ى از وعده‌هاى قرآنى در زمینه‌ى نصرت مؤمنین، با نترسیدن از مرگ و مرگ را وصول به خدا و شهادت للَّه دانستن - به شخصیتهائى دانشمند و فرزانه از قبیل چمران مزین و مفتخر بشود، به کجا خواهد رسید؟! این آن توقعى است که ما داریم.


یک جمله در باب بسیج عرض بکنیم. بسیج یک حرکت عجیب و بى‌نظیر بود که در انقلاب اتفاق افتاد. این هم برخاسته و سرچشمه گرفته‌ى از آن سرچشمه‌ى حکمت الهى‌اى بود که خداى متعال در دل آن مرد بزرگ - آن امام بزرگوار - به ودیعه گذاشته بود. امام حکیم بود؛ حکیم به معناى واقعى. ما گاهى تعبیر حکیم را براى آدمهاى کوچک به کار میبریم؛ لکن او به معناى واقعى کلمه حکیم بود. «و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا»؛ خداى متعال به او حکمت داده بود. از دل او یک حقایقى سرریز میشد و سرازیر میشد؛ از جمله، همین مسئله‌ى بسیج بود؛ که امام از روز اول پیروزى یا حتى قُبیل پیروزى با کشاندن مردم به عرصه، با گذاشتن بار حرکت به دوش مردم، با اعتماد به مردم، پایه‌ى بسیج را گذاشت. به مردم اعتماد کرد؛ مردم هم به خودشان اعتماد پیدا کردند؛ اعتماد به نفس پیدا کردند؛ اگر امام به مردم اعتماد نمیکرد، مردم هم به خودشان اعتماد نمیکردند. پایه‌ى بسیج همان جا گذاشته شد. در واقع سپاه پاسداران از بسیج روئید؛ جهادسازندگى از بسیج روئید؛ ولو سازمان بسیج یک سازمان مدونى مثل سالهاى بعد نبود، اما فرهنگ بسیج، حرکت بسیج و حقیقت بسیج، منشأ خیرات عظیمى در کشور، در جامعه‌ى ما و در نظام اسلامى شد. بسیج یک چنین حقیقتى است. بسیج در واقع یک ارتش بى‌رنگِ بى‌ادعاى همه‌گیر در سطح کشور است؛ و این ارتش براى مبارزه‌ى در همه‌ى عرصه‌هاست؛ نه فقط در عرصه‌ى نظامى. عرصه‌ى نظامى یک گوشه‌ى محدودِ گاه‌گاهى است. همیشه که جنگ پیش نمى‌آید.
عرصه‌ى حضور بسیج خیلى وسیعتر از عرصه‌ى نظامى است. اینى که من بارها گفتم و تکرار میکنم که نباید بسیج را یک نهاد نظامى به حساب آورد، تعارف نیست؛ بلکه حقیقت قضیه این است. بسیج عرصه‌ى جهاد است، نه قتال. قتال یک گوشه‌اى از جهاد است. جهاد یعنى حضور در میدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ایمان؛ این میشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالکم و أنفسکم فى سبیل اللَّه»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس کجاست؟ فقط به این است که توى میدان جنگ برویم و جانمان را کف دست بگیریم؛ نه، یکى از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روى یک پروژه‌ى تحقیقاتى صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنید و تو این محیط علمى و تحقیقى و پژوهشى صرف وقت کنید تا یک حقیقت زنده‌ى علمى را به دست بیاورید و مثل دسته‌ى گل به جامعه‌تان تقدیم کنید؛ جهاد با نفس این است. یک قسمت کوچکى هم جهاد با مال است.


پس عرصه‌ى بسیج یک عرصه‌ى عمومى است؛ نه مختص یک قشر است، نه مختص یک بخشى از بخشهاى جغرافیائى کشور است، نه مختص یک زمانى دونِ زمان دیگرى است؛ نه مختص یک عرصه‌ئى دون عرصه‌ى دیگرى است. در همه‌ى جاها، در همه‌ى مکانها، در همه‌ى زمانها، در همه‌ى عرصه‌ها و در همه‌ى قشرها، این وجود دارد. این معناى بسیج است.


حالا شما تو دانشگاه میخواهید بسیجى باشید. معلوم است که چه کار باید کرد. دانشگاه به چى احتیاج دارد؟ کشور به چى احتیاج دارد؟ چند سالى است ما بحث علم را پیش کشیدیم؛ شما نگاه کنید امروز بسیارى از حسادتها و رقابتها و حسرتها و احساس عقب‌ماندگى‌هاى دشمنان بین‌المللى ما به خاطر پیشرفت علمى شماست. آنهائى که امروز ملت ایران را تحسین میکنند، به خاطر علمش او را تحسین میکنند؛ آنهائى که دشمنى میورزند به خاطر علم اوست که دشمنى میورزند. پیشرفت علمى شما یک چنین اثرى دارد.


این تازه در قدم اول است. ما هنوز کارى نکردیم. بله در نانوتکنولوژى، بیوتکنولوژى، بحثهاى هسته‌اى، بحثهاى هوا - فضا و رشته‌هاى گوناگون علمى پیشرفتهائى شده که مهم و بزرگ است؛ اما اینها در مقیاس و معیار حرکت علمى یک کشور چیزى نیست. یکى از دوستان گفتند و بنده هم این آمار را دارم، که سرعت پیشرفت علمى و تولید علم در کشور ما یازده برابرِ متوسط دنیاست. این را یک مرکز تحقیقاتى غربى - مستقر در کانادا - با جزئیاتش ذکر کرده است. البته این یازده، متوسطش است؛ در بعضى از قسمتها سى و پنج برابرِ سرعت رشد دنیاست؛ در بعضى جاها هم کمتر است؛ متوسطش میشود یازده برابر. یعنى سرعت پیشرفت علمى ما در طول این ده سال پانزده سال اخیر یازده برابرِ سرعتى است که دنیا داشته؛ این خیلى چیز مهمى است. لکن این آن چیزى نیست که ما توقع داریم و دنبالش هستیم؛ این خیلى کمتر از آن است. این سرعت بایستى با همین شدت ادامه داشته باشد تا ما به تراز مورد نظر برسیم؛ این در دانشگاه لازم است.


در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ این را لازم داریم. خب پس استاد بسیجى میداند در دانشگاه بایست چه کار کند؛ این حضور دائم، این حضور بجا و بهنگام، این حضور مخلصانه و مجاهدانه براى استاد بسیجى به این معناهاست که گفته شد. و استاد خیلى نقش دارد. نقش استاد در محیطهاى آموزشى نقش بسیار برجسته و مهمى است. استاد فقط آموزنده‌ى دانش نیست؛ بلکه منش استاد و روش استاد میتواند مربى باشد؛ استاد، تربیت کننده است. تأثیر استاد روى شاگرد، على‌الظاهر از تأثیر بقیه‌ى عوامل مؤثر در پیشرفت علمى و معنوى و مادى متعلم بیشتر است؛ از بعضى که خیلى بیشتر است. گاهى استاد میتواند یک کلاس را، یک مجموعه‌ى دانشجو یا دانش‌آموز را با یک جمله‌ى بجا تبدیل کند به انسانهاى متدین. لازم هم نیست حتماً رشته‌ى علوم دینى یا معارف را تدریس کند؛ نه، شما گاهى یک جا در درس فیزیک، یا در درس ریاضى، یا در هر درس دیگرى - علوم انسانى و غیر انسانى - میتوانید یک کلمه بر زبانتان جارى کنید، یا یک استفاده‌ى خوب از یک آیه‌ى قرآن بکنید، یا یک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهى بکنید که در دل این جوان میماند و او را تبدیل میکند به یک انسان مؤمن. استاد اینجورى است.


عکسش هم البته هست. متأسفانه اساتیدى در دانشگاه‌هاى امروز ما هستند - اگرچه کمند - که درست نقطه‌ى مقابل عمل میکنند - حالا درسشان هرچى هم که است؛ مربوط است یا نیست - و با یک کلمه، این جوان را از آینده‌ى خودش ناامید میکنند، از آینده‌ى کشورش ناامید میکنند، از آینده‌ى حضورش در کشور ناامید میکنند، او را به میراث گذشته‌ى خودش بى‌اعتنا میکنند، او را تشنه‌ى نوشیدن از سرچشمه‌هاى ناسالم و آلوده‌ى بیگانگان میکنند و رها میکنند. از این قبیل هم داریم. استاد یک چنین نقشى دارد. بنابراین با معنائى که براى بسیج میکنیم، با معنائى که براى استاد میکنیم و با تلقى‌اى که از استاد بسیجى داریم، معلوم میشود که نقش شماها در دانشگاه چقدر نقش حساسى است.
وجود این مجموعه براى نظام اسلامى یک نعمت است؛ یک نعمت بزرگ. این همه استاد مؤمن، در هیچ کشورى از کشورهاى اسلامى - به طریق اولى‌ غیر اسلامى - وجود ندارد که در کشور ما هست. استاد دانشگاه، دانشمند، متخصص، حرفه‌اى در رشته‌ى خود و مؤمن به خدا و مؤمن به جهاد و مؤمن به راه خدا و اهداف الهى؛ آن هم با این تعداد کثیر و این کمیت. این دیگر در دنیا بى‌نظیر است. این هم از برکات امام بزرگوار است. این را قدر بدانید؛ این را دودستى نگه دارید. این را سامان بدهید؛ اهدافش را مشخص کنید؛ دقیق کنید؛ فعالیتهائى را که استاد بسیجى باید انجام بدهد را شفاف کنید و روشن کنید؛ به معناى واقعى کلمه، فرماندهان این عرصه‌ى عظیمِ جهاد فى‌سبیل‌اللَّه باشید. کار بسیار مهمى است.


امروز کشور به این چیزها احتیاج دارد. بحث امروز هم نیست، همیشه احتیاج دارد؛ منتها ما امروز در یک برهه‌ى حساس به سر میبریم. اگر من بخواهم آن لبّ تلقى و برداشت خودم را به شما عرض بکنم - که شاید در یک مجال کوتاه، برایش استدلال هم نشود ارائه کرد؛ البته مستدل است، منتها شاید در دو کلمه نشود استدلالى برایش بیان کرد - این است که مراکز استکبارى جهانى در مقابله‌ى با حرکت اسلامى که نماد واقعى‌اش جمهورى اسلامى است، دارند آخرین تلاشهاى خودشان را میکنند. در بسیارى از عرصه‌ها تلاشهایشان و تدابیرشان به بن‌بست خورده و کار از دستشان در رفته است. این کمربندى که اینها بر دور مسائل جهانى کشیده بودند و حیطه‌بندى‌اى که کرده بودند، در حساسترین نقاط روى زمین یعنى خاورمیانه، این کمربند پاره شده - یا سست شده، حداقلش این است؛ ولى به نظر من پاره شده - و از دستشان در رفته است.
خدا مرحوم آ شیخ حسین لنکرانى، روحانى سیاسىِ کهنه‌کار قدیمى را رحمت کند. ایشان سالهاى 53 و 54 یا شاید هم زودتر - سالهاى اواخر دهه‌ى چهل - وضعیت رژیم طاغوت را تشبیه میکرد به کسى که روى یک گنبدى رفته و یک دستمال ابریشمى هم دستش است که توى آن پر از گردوست؛ و گوشه‌ى این دستمال وا شده، و گردوها همین طور دارد میریزد؛ این میخواهد این گردو را بگیرد، یک گردو از آن طرف مى‌افتد، یک گردوى دیگر، یک گردوى دیگر، خودش هم روى گنبد است! بالاخره آدم روى زمین صاف، باز میتواند گردوها را هر جور هست جمع کند.
به نظر من امروز نظام سلطه در مواجهه‌ى با حرکت اسلامى یک چنین حالتى دارد. جاپایش محکم نیست؛ زیرا بسیارى از شگردهاى تبلیغاتىِ استواربنیانِ قدیمىِ اینها براى مردم دنیا رو شده است. امروز در جامعه‌ى آمریکا، خشم عمیق از حضور قدرتمند لابى صهیونیستى بتدریج دارد توسعه پیدا میکند. این نارضائى در بین مردم آمریکا - که مرکز تحرک صهیونیستها و قدرتمندان صهیونیستى و سرمایه‌داران صهیونیست است - بتدریج دارد به وجود مى‌آید؛ البته رژیم حاکم در آمریکا بر مردم بسیار سخت میگیرند - یک نوع خاص سختگیرى - و آنچنان اینها را مشغول زندگى و گرفتار زندگى میکنند که فرصت سر خاراندن ندارند؛ در عین حال این حالت دارد به وجود مى‌آید. این اطلاعات موثق ماست. در کشورهاى اروپائى هم به یک نحو دیگر. کشورهاى اسلامى که معلوم است. کشورهاى خاورمیانه که معلوم است. ملتها حالت نفرت - و بعضاً بغض - نسبت به رژیم ایالات متحده و مجموعه‌ى سلطه در دنیا دارند. این را هم نمیتوانند جمع کنند؛ هى تلاش میکنند، اما نمیتوانند جمع کنند.
اگر نظام جمهورى اسلامى در دنیا سر نکشیده بود و طلوع نکرده بود، مشکل آنها به این زودى پیش نمى‌آمد و ممکن بود این مشکل پنجاه سال دیگر براى آنها بُروز پیداکند؛ ممکن هم بود این مشکل به این زودى‌ها پیش نیاید. اما حضور جمهورى اسلامى و ظهور جمهورى اسلامى کار را بر اینها مشکل کرده؛ لذا بشدت دشمنند. دشمنى هم میکنند؛ اما دشمنى دستپاچه و سراسیمه. دشمنى‌ها از این قبیل است. حالا کارهائى که میکنند، تدابیرى که میکنند، جنجالهائى که میکنند، تبلیغاتى که دنبالش میگذارند، یک قطعنامه در سازمان ملل، چند قلم تحریم، بعد هم بزرگنمائى تحریمها، بیش از آنچه که واقعیت دارد این تحریمها را اهمیت دادن، بعد تهدید نظامى را هم به صورت احتیاطاً نیم‌بند پشت سرش نگه داشتن، همه به خاطر این است که اینها در مواجهه‌ى با این حرکت عظیم و متین و بنیانى اسلامى در کلیه‌ى جهان اسلام، دچار انفعالند. ملت ایران هم پیشرو این حرکتند.


البته زحماتى را ایجاد میکنند؛ شکى نیست. در همه‌ى برخوردهاى اجتماعى زحمتهائى وجود دارد؛ اما انسان زحمتها را تحمل میکند براى اینکه به منافع بزرگتر و به نقطه‌ى عالى‌ترى برسد. امروز اینجورى است. بنابراین، این مقطع از این نظر که گفتم مقطع حساسى است و احتیاج به کار هست، احتیاج به تلاش هست.


پس در درجه‌ى اول توى دانشگاه‌ها کار علمى، کار پژوهشى و تحقیقى، کار معنوى و ایمانى، حاکم کردن روحیه‌ى مجاهدت و جهاد بر همه‌ى فعالیتها، قلمهاى اصلى‌اى است که باید وجود داشته باشد. و آنگاه سامان دادن به این حرکت. البته اعتقاد من این است که استاد متدینِ علاقه‌مند به کار براى کشور، در سطح کشور مختص به همین مجموعه‌اى که در بسیج اساتید حضور دارند، نیست؛ فراتر از اینهاست. بسیارى هستند کارت بسیج هم ندارند، جزو مجموعه‌ى بسیج اساتید هم نیستند، اما در معنا بسیجى‌اند، در معنا متدین‌اند، در معنا آماده‌اند - البته سطح آمادگى‌ها همیشه یکسان نیست؛ سطح ایمانها یکسان نیست؛ همیشه همین جور بوده، بعد از این هم همین جور خواهد بود - اما داخل در مجموعه‌اند. باید ساماندهى کرد؛ باید نگاه عاقلانه و مدبرانه داشت؛ برنامه‌ها را مشخص کرد؛ هدفها را مشخص کرد. کارى است که باید انجام بگیرد. این بر مجموعه‌ى شماست.


آن وقت در عمل فردى، کار تعلیم دانشجویان را، کار حضور در فضاى فکرى دانشجویان را باید دنبال کنید. اساتید بسیجى میتوانند در دل دانشجویان و در فضاى ذهن آنها یک حضور معنوى و هدایتگر و آرامش‌بخش داشته باشند. نقش مهمِ ایجاد بصیرت - هم در خود مجموعه، هم در مجموعه‌ى مخاطب شما که دانشجویان هستند - یکى از کارهاى بسیار مهم است. و بصیرت خیلى نقش ایفاء میکند. تمرین حضور. همانى که درباره‌ى شهید چمران گفتم؛ شب تا ساعت یک بعد از نصف شب و بیشتر دنبال کار است، صبح زود - تاریک، روشن - جلوتر از همه توى جبهه است و هرجا لازم هست، حضور دارد. این حضور دائم و بهنگام در هر نقطه‌اى که لازم است را باید تمرین کنیم. همه‌ى ما باید این را یاد بگیریم.
اتحاد و یکپارچگى در درون و نیز تزریق اتحاد به مجموعه‌ى جامعه. برادران، خواهران، عزیزان! امروز کشور به اتحاد کلمه خیلى نیازمند است. بنده مخالفم با سخنى و حرکتى و نوشتارى که - حتى اگر با انگیزه‌ى درست و با انگیزه‌ى صادقانه است - موجب شقاق و شکاف میشود؛ بنده موافق نیستم. اگر کسى نظر من را میخواهد بداند، نظر من این است که عرض کردم. ما بایستى انسجام را ایجاد کنیم. ما بایستى تلائم را در مجموعه‌ى این ظرفیت عظیم به وجود بیاوریم. حالا مگر نمیشود این جمعى که شما اینجا نشسته‌اید به بهانه‌هاى گوناگون به ده تا جمع تقسیم کرد؟ راحت میشود؛ کسانى که رنگ لباسشان این است، کسانى که سنشان این است، کسانى که اهل فلان نقطه‌ى کشورند؛ میشود جدا کرد؛ میشود دیوارکشى کرد. هنر انقلاب این بود که آمد دیوارها را از وسط برداشت. ما توى خانه‌هاى کوچک کوچک، با دیوارهاى بلند زندگى میکردیم و از هم خبر نداشتیم؛ انقلاب آمد این دیوارها را برداشت و این خانه‌هاى کوچک را تبدیل کرد به یک عرصه‌ى وسیع؛ عرصه‌ى ملت ایران؛ ملت انقلابى. دانشجومان با طلبه بد بود؛ طلبه‌مان با دانشجو بد بود؛ استادمان با بازارى بد بود؛ بازارى‌مان با کشاورز بد بود؛ بین خودمان دیوارکشى کرده بودیم. انقلاب آمد این دیوارها را برداشت. ما حالا باز دوباره بیائیم دیوارکشى کنیم؟! آن هم دیوارهاى نادرست و ناحق. نه، مبانى روشن است؛ اصول روشن است؛ جهت روشن است. هر کى در این جهت با این مبانى دارد حرکت میکند، جزو مجموعه است. این را توجه داشته باشید.


من بارها گفته‌ام: ظلم نکنیم. این هم یکى از آن اساسى‌ترین کارهاست. ظلم چیز بدى و چیز خطرناکى است. ظلم فقط این نیست که آدم توى خیابان به یکى کشیده بزند. گاهى یک کلمه‌ى نابجا علیه یک کسى که مستحقش نیست، یک نوشته‌ى نابجا، یک حرکت نابجا، ظلم محسوب میشود. این طهارت دل را و طهارت عمل را خیلى بایستى ملاحظه کرد.


من این را به نظرم یک جائى گفتم. پیغمبر اکرم ایستاده بودند یک کسى را که حد رجمِ زنا را بر او جارى میکردند، میدیدند؛ بعضى‌ها هم ایستاده بودند؛ دو نفر با همدیگر حرف میزدند؛ یکى به یکى دیگر گفت که مثل سگ تمام کرد و جان داد - یک همچین تعبیرى - بعد پیغمبر به سمت منزل یا مسجد راه افتادند و این دو نفر هم همراه پیغمبر بودند. توى راه که میرفتند، رسیدند به یک جیفه‌ى مردارى - به یک مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - که مرده بود و آنجا افتاده بود. پیغمبر به این دو نفر رو کردند و گفتند: گاز بگیرید و یک مقدارى از این میل کنید. گفتند: یا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار میکنید؟! فرمود: آن کارى که با آن برادرتان کردید، از این گاز زدن به این مردار بدتر بود. حالا آن برادر کى بوده؟ برادرى که زناى محصنه کرده بوده و رجم شده و اینها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پیغمبر اینجور ملامتشان میکند!
زیادتر نگوئید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابى هستیم، بنابراین هر کسى که از ما یک ذره - به خیال ما و با تشخیص ما - کمتر است، حق داریم که درباره‌اش هر چى که میتوانیم بگوئیم؛ نه، اینجورى نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضى بالاتر از بعضى دیگر هستند. خدا هم این را میداند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود.


آنچه که مهم است فراموش نشود، اهداف و شاخصهاى اصلى است. این را بارها گفته‌ایم و امروز هم یکى از اساتید محترم، اینجا گفتند؛ استکبارستیزى؛ ایستادگى قاطع در مقابل حرکت کفر و نفاق - نه فقط در کشور، بلکه در سطح جهان - مرزبندى شفاف با دشمنان انقلاب و دشمنان دین؛ اینها شاخص است. اگر کسى مرزبندى شفاف نمیکند، قدرِ خودش را کاهش میدهد؛ اگر گرایش پیدا میکند، از دائره خارج میشود. اینها آن مبانى و آن خطوط اصلى است. حرکت انقلاب، حرکت روشنى است، حرکت رو به جلوئى است و این حرکت ان‌شاءاللَّه ادامه پیدا خواهد کرد.
خب ما هم خواستیم حالا مثل این آقایان که بسیجى عمل کردند و این همه مطلب را در پنج دقیقه گفتند، در این مدت طولانى که در اختیار ماست، همه‌ى حرفهامان را بزنیم، لکن مى‌بینیم که نه؛ همه را که نشده بزنیم، اما آنچه که لازم بود، به نظرم به عرض رسیده. من بیشتر از این مزاحمتان نشوم.


امیدوارم که خداى متعال همه‌ى شما را حفظ کند و موفق بدارد و روزبه‌روز بصیرت شما را بیشتر کند. و ان‌شاءاللَّه شما را هم در جهاد علمى، هم در جهاد عملى، هم در جهاد بصیرت‌پراکنى - در محیط علم و محیط دانشگاه و همچنین در محیط جامعه - روزبه‌روز موفق‌تر کند.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌









بیانات در جمع دانش‌آموختگان دانشگاه امام حسین (ع) 3/3/1389

عزیزان من! این فرصت جوانى را، این نیرو را، این استعداد را قدر بدانید. این فرصت رشد و بالندگى را که در اختیار شما قرار داده شده است، قدر بدانید. هم شما، هم جوانان ارتش، هم جوانان نیروى انتظامى، هم مجموعه‌ى مقدس و پاکیزه‌ى بسیج عمومى، امروز در این کشورِ خدائى امکاناتى دارند که هرگز چنین امکاناتى در اختیار جوانان برگزیده و مؤمن و صالح قرار نداشته است. از این فرصتها استفاده کنید. استفاده‌ى از این فرصتها، بزرگترین شکر است.











بیانات در دیدار فرماندهان ارشد نظامی و انتظامی 22/1/1389

نیروهاى مسلح - همچنان که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست - حصارند؛ حصن و حصارِ برکشیده‌ى در پیرامون یک ملت و یک کشورند. حصار همیشه بایستى پابرجا باشد، حصار باید رخنه پیدا نکند؛ لذا نیروهاى مسلح همیشه بایستى استوارى خودشان را حفظ کنند. در داخل حصار، حوادث و شرائط گوناگونى پیش مى‌آید؛ یک عده خوابند، یک عده بیدارند، یک عده دعوا میکنند، یک عده مشغول عروسى‌اند، یک عده مشغول عزایند؛ اما این حصار باید در همه‌ى این احوالات مستحکم باقى بماند. با این چشم به نیروهاى مسلح نگاه کنید. این استحکام باید دائم باقى باشد. اگر این استحکام بود، اگر نگهبانانى که بر روى حصار دارند نگهبانى میدهند، دائم هشیار بودند، مراقب بودند، حرکات دشمن را رصد کردند، از هیچ نقطه‌اى غافل نشدند، امنیت داخل حصار محفوظ خواهد بود؛ در سایه‌ى آن امنیت، مردم به دین و دنیا میتوانند برسند؛ که اگر امنیت نبود، نمیتوانند. پس پرداختن به استحکام نیروهاى مسلح، یک اصل دینىِ غیرقابل اغماض است. همه بایستى مراقب باشند، خود نیروهاى مسلح هم باید مراقب باشند، دولتها هم باید حواسشان باشد، مردم هم باید حمایت کنند؛ این حصار بایستى مستحکم باشد. در همه‌ى احوال، هر اتفاقى در داخل رخ میدهد، حصار نیروهاى مسلح باید محفوظ باشد.


خوب، این تشبیه معقول به محسوس است. حصار در هر جا یک معنائى دارد. شما حصارید؛ ارتش یک جور حصار است، سپاه یک جور حصار است، بسیج یک جور حصار است، نیروى انتظامى یک جور حصار است، حفاظت اطلاعات یک جور حصار است؛ هر کدام در آن وظیفه‌هاى تعیین شده و تعریف شده‌ى خودشان بایستى آن جنبه‌ى حصار بودن خودشان و لزوم استحکام این حصار را مراعات کنند و نگه بدارند.











بیانات در منطقه عملیاتی فتح‌المبین 11/1/1389

جوانهاى عزیز! فرزندان عزیز من! که اغلب شما در آن روزها نبودید، آن روزهاى سخت و تلخ را ندیدید؛ این دشت زیبا، این صحنه‌ى چشم‌نواز، این زمین حاصلخیز، در یک روزى زیر پاى دشمنان شما بود؛ چکمه‌پوشان رژیم بعثى در همین سرزمینى که مال شماست، متعلق به شماست، آن چنان جهنمى بر پا کرده بودند که انسان از جهات مختلف تأسف میخورد، از جمله از این جهت که چطور این سرزمین زیبا و این طبیعت چشم‌نواز را تبدیل کرده بودند به یک آتش، به یک دوزخ. در ایام محنت جنگ، قبل از عملیات فتح‌المبین، بنده از این منطقه‌ى شمالىِ مشرف بر این دشت، این چشم‌انداز وسیع را دیده بودم؛ این خاطره از یاد من نمیرود که نیروهاى دشمن در این سرزمین پهناور با چندین لشکر در اینجا متفرق بودند؛ زمین شما را، خاک شما را با چکمه‌هاى خودشان میکوبیدند و ملت ایران را تحقیر میکردند. آن کسى که کشور شما را نجات داد، همین جوانهاى فداکار و مبارز بودند؛ همین بسیج، همین ارتش، همین سپاه، همین رزمندگان فداکار، که امروز هم بازماندگان آنها در مناطق گوناگونى از کشور حضور دارند؛ بعضى از آنها هم به شهادت رسیده‌اند؛ «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا»(1).











بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام 19 دى 19/10/1388

یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مى‌‌‌‌بینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یک عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینى را هتک میکنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آید، سینه‌‌‌‌‌هاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویه‌‌‌اى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم - مى بینم همین طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى که شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب میکند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى».(1) بله، یک عده‌‌‌‌اى دشمنى میکنند، یک عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج میدهند، یک عده اى از خباثت‌‌‌کنندگان پشتیبانى میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.





بیانات در دیدار جمع کثیرى از بسیجیان کشور 4/9/1388

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خوشامد عرض میکنم به همه‌ى شما عزیزان - برادران، خواهران - بسیجیان سرافراز. از لحاظ تاریخى، این روزها روزهاى نشاندار و بزرگى است: شهادت امام باقر (علیه‌السّلام) که یک شهادت داراى پیام بود؛ لذا خود امام باقر وصیت کرد که بعد از او تا ده سال در منا به مناسبت این رحلت، یادبود برپا شود. در میان ائمه‌ى ما این بى‌سابقه است، بى‌نظیر است. یاد امام باقر، یعنى یاد سر برآوردن حیات دوباره‌ى جریان اصیل اسلامى در مقابله‌ى با تحریفها و مسخهائى که انجام گرفته بود.


خاطره‌ى دیگر، خاطره‌ى روز عرفه و روز عید قربان است؛ که از روز عید قربان تا روز عید غدیر، در واقع یک مقطعى است متصل و مرتبط با مسئله‌ى امامت. خداى متعال در قرآن یاد میفرماید: «و اذ ابتلى ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّى جاعلک للنّاس اماما».*** 1 بقره: 124؛ «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشواى مردم قرار دادم ... » *** ابراهیم از طرف پروردگار منصوب شد به امامت. چرا؟ چون از عهده‌ى امتحانهاى دشوار برآمد. مبدأ این را میشود روز عید قربان به حساب آورد، تا روز عید غدیر که روز امامت امیرالمؤمنین على‌بن‌ابى‌طالب (علیه ءالاف التّحیّة و الثّناء) است. این هم به دنباله‌ى امتحانات سخت بود. امیرالمؤمنین طول حیات مبارکش را با امتحان - امتحانهائى که از آن سرافراز بیرون آمده است - گذرانده؛ از سیزده سالگى یا یازده سالگى و قبول نبوت تا لیلةالمبیت، یک جوان فداکار و فانى در پیغمبر که آماده است جان خود را فداى پیغمبر بکند - عملاً این را در ماجراى هجرت پیغمبر به اثبات میرساند - و بعد هم آن امتحانهاى بزرگ در بدر و احد و حنین و خیبر و بقیه‌ى جاها. این منصب والا، دنباله‌ى این امتحانهاست؛ لذا دلها متوجه شده است به اینکه بین عید قربان و عید غدیر یک ارتباط است. بعضى هم این را «دهه‌ى امامت» نامیده‌اند و نام مناسبى است.
هفته‌ى بسیج هم یک مقطع مهم است؛ یک یادبود بزرگ است. خوب، هفته‌هاى زیادى را اعلام کردند، داریم در طول سال؛ اما این یکى یک امتیازات استثنائى دارد؛ چرا؟ چون خود بسیج یک استثناء است؛ یک حادثه‌ى بى‌نظیر است. اینى که در یک کشور، از یک حقیقت، از یک نظام، مردم با همه‌ى وجود خودشان، با بهترین عناصرشان، با مؤمن‌ترین انسانهایشان دفاع کنند و حد و مرزى در عرصه‌هاى مختلف جهاد و دفاع نشناسند، در جاى دیگرى من سراغ ندارم؛ لااقل در این دنیاى نزدیک به زمان خودمان - که دنیاى انقلابها و تحولها و نظامهاى گوناگون بوده - بنده چنین چیزى را سراغ ندارم؛ این مخصوص انقلاب ماست؛ و این دل نورانىِ امام بزرگوار ما بود که به این حقیقت دست یافت و به الهام الهى و به کمک الهى این را تحقق بخشید و زمینه‌ى عظیمِ دلهاى منور مردم مؤمن، یک چنین محصولى را به انقلاب داد. بسیج این است.
وقتى با حقیقت معنا به بسیج نگاه شود، بسیج رمز پایدارى و ماندگارى و عزت ملى است. جمعى از بهترین و مؤمن‌ترین مردم در هر عرصه‌اى که کشور و نظام به آن احتیاج دارد، بى‌محابا وارد شوند، همه‌ى توان خودشان را کف دست بگیرند، بیاورند توى میدان، اجر و مزدى هم نخواهند، نام و نشانى هم برایشان مطرح نباشد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما عادت کرده‌ایم؛ مثل خیلى چیزهاى مهمى که انسان به آنها عادت میکند و اهمیت آنها را توجه نمیکند. چنین چیزى در جاى دیگرى نیست.


خوب، اولین عرصه‌اى که بسیج را به خود جذب کرد، عرصه‌ى دفاع از استقلال کشور و از مرزهاى کشور بود. بحث جان بود، بحث کنار گذاشتن همه‌ى لذتهاى زندگى بود؛ پیر و جوان هم نشناخت؛ همه آمدند: زنها آمدند، مردها آمدند، نوجوانها آمدند، پیرهاى سالخورده آمدند وارد میدان شدند و امتحان دادند. کدام امتحان از این بالاتر؟ آن زمان هم بودند کسانى که حاضر نبودند از جانشان یا از مالشان یا از استراحتشان، هیچ مایه‌اى براى کشور و براى انقلاب و براى استقلال کشور بگذارند؛ لیکن یک جمع کثیرى از مردم آمدند وسط میدان، همه چیزشان را آوردند وسط میدان - از جان، از مال، از آسایش، از آبرو - و استقلال و عزت کشور را حفظ کردند.


مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود، امروز سرنوشت کشور چیز دیگرى بود؛ دشمن مسلط میشد و این حرکت عمومى، این هیجان عمومى، این جوانى که خودش مى‌آمد، همه‌ى خانواده‌ى خودش را هم در پشت جبهه در حال و هواى دفاع از انقلاب و دفاع از کشور و دفاع از نظام قرار میداد، پدید نمى‌آمد؛ این خیلى حادثه‌ى عظیمى بود.


بعد از دوران جنگ هم در همه‌ى حوادث، بسیج جلودار بوده است، پیشرو بوده است، خطشکن بوده است. اگر بحث اقتدار سیاسى و ایستادگى سیاسى مطرح بوده، این جریان عظیمِ بسیج مردم در سرتاسر کشور این شعار را تثبیت کردند، به رخ دنیا کشیدند؛ اگر بحث فرهنگى بوده است، اگر بحث سازندگى بوده است، چقدر در سرتاسر این کشور کارهاى عظیم به وسیله‌ى نیروهاى بسیجى انجام گرفت. حتّى در میدانهاى علمى - اشاره کردند؛ این بیانات، بیانات خوبى بود - در عرصه هاى علمى، جوانان مؤمن که خصوصیتشان همین است که مؤمن‌اند، دنبال نام و نشان نیستند، از همه‌ى ظرفیت استفاده میکنند؛ هدف هم آرمانهاى نظام اسلامى است. معناى بسیجى این است. جوانهائى با این خصوصیات وارد میدان شدند. امروز افتخارات کشور، ساخته و پرداخته‌ى دست همین انسانهاى خدوم و باارزش است. نشناختن این حقائق - یعنى نشناختن معناى بسیج - خود این، ظلم به بسیج است.


بعضى تصور کردند بسیج منحصر است در همین تعداد گردانهاى بسیجى یا سازمانهاى نظامى بسیجى - اینها البته جزو بهترین بسیجى‌ها هستند - اما بسیج فقط این نیست؛ بسیج گسترده است، در همه‌ى عرصه‌ها. شاید صدها برابر یا بیش از صدها برابر آن تعدادى که در قالبهاى نظامى هستند، در قالبهاى غیر نظامى هستند، در بخشهاى مختلف؛ در دانشگاه یک جور، در کارگاه یک جور، در قشرهاى مختلف مردم یک جور، در روستاها یک جور، در شهرها یک جور، در میان عشایر یک جور، در حوزه‌هاى علمیه یک جور. بسیج حضور دارد؛ یک حضور فراگیر و مقتدر و تمام‌نشدنى. بسیج نه به پول وابسته است، نه به عنوان و جاه و جلال وابسته است، نه به دستور از بالا وابسته است. معیار بسیج، بصیرت است و ایمان. ایمان از دل او میجوشد، او را به کار وادار میکند؛ بصیرت هم به او تفهیم میکند که چگونه حرکت کند، معیارها را چگونه تشخیص بدهد، راه را چگونه طى کند. این معناى بسیجى است.


هیچ تشکل دیگرى قابل مقایسه‌ى با مجموعه‌ى بسیج نیست. این شکل سازمان‌یابى بسیجى هم دیگر قابل تکرار نیست، قابل تقلید نیست؛ این مخصوص خود بسیج است، خصوصیت هم متعلق به بسیج است. نشناختن این، ظلم است به بسیج. و وقتى انسان حقیقت بسیج را میداند، آن وقت میفهمد سرّ مخالفتها و دشمنى‌ها و عنادهائى که هدایت میشود از طرف دشمنان انقلاب و دشمنان کشور و دشمنان نظام به سوى بسیج؛ علت این دشمنى‌ها را انسان میفهمد. قله‌هاى بلند، بیشتر آماج قرار میگیرند. نشانهاى برجسته، زودتر مورد توجه واقع میشوند و آماج دشمنى قرار میگیرند.


دشمنان میدانند که حضور بسیجى، واقعیت بسیج در کشور و در میان ملت ایران چقدر اهمیت دارد؛ لذا همت میگمارند بر اینکه این حقیقت مؤثر و کارآمد و نافذ را مورد تهاجم قرار بدهند. البته این مظلومیت است. مظلومیت، مطلقاً به معناى ضعف نیست. قوى‌ترین انسانهاى دنیا هم مظلوم واقع شدند. امیرالمؤمنین نیرومندترین انسان دورانهاى گوناگون است و مظلوم‌ترین انسانها هم هست. انقلاب ما و نظام جمهورى اسلامى جزو مقتدرترین و نافذترین پدیده‌هاى دوران معاصر است، اما مظلوم هم هست. شخص امام بزرگوارمان - یک انسان مقتدر و قوى که میتوانست دنیا را تکان بدهد و تکان داد - جزو مظلوم‌ترین انسانهاى زمان خودش بود. بنابراین مظلومیت منافات ندارد با اقتدار. بسیج مظلوم است، ولى مقتدر است، نافذ است، اثرگذار است؛ این اثرگذارى باقى خواهد ماند و باید این را روزبه‌روز خود عناصر بسیجى و مجموعه‌هاى بسیجى تقویت و عمیق‌تر کنند. تا بسیج هست، نظام اسلامى و جمهورى اسلامى از سوى دشمنان تهدید نخواهد شد؛ این یک رکن اساسى است. در قضایاى مختلف هم بسیج کارآمدى خود را کاملاً نشان داده است.


آنچه مهم است براى مجموعه‌هاى گوناگون مؤمن - که در همه جاى کشور، در همه‌ى قشرها، بدون هیچگونه اختلافى حضور دارند؛ که اسم آنها اسم بسیج است؛ توصیف آنها به بسیج، یک توصیف حقیقى و واقعى است - این است که مراقبت کنند، آسیب‌شناسى کنند، نگذارند نقشه‌هاى دشمن در آسیب زدن و آفت وارد کردن توفیق پیدا کند؛ این مهم است. در همه‌ى حرکتهاى موفق، دو کار لازم است: یک کار، پیش‌بینى‌هاى راه براى پیشرفت؛ کار دوم، ملاحظه‌ى نقصها و آفت‌زدائى‌ها و شناخت آسیبها، براى اینکه ضعفها برطرف شود. این هم پیش‌بینى است؛ این هم مثل پیش‌بینى راه پیشرفت، جزو واجبات و فرائض هر حرکت است.


همه این را امروز فهمیده‌اند و دانسته‌اند که مواجهه‌ى استکبار با نظام جمهورى اسلامى، دیگر از نوع مواجهه‌ى دهه‌ى اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمائى کردند؛ شکست خوردند. مواجهه‌ى سخت بود؛ ایجاد جنگ بود، کودتا بود. در اول انقلاب کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورشهاى قومى راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلى را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راه‌ها نخواهند رفت، یعنى احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هشیارى نسبت به همه‌ى جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجهه‌ى با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ به وسیله‌ى ابزارهاى فرهنگى، به وسیله‌ى نفوذ، به وسیله‌ى دروغ، به وسیله‌ى شایعه‌پراکنى؛ با ابزارهاى پیشرفته‌اى که امروز وجود دارد، ابزارهاى ارتباطى‌اى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم.
یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانه‌اى پیدا کنند، با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایاى بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانه‌اى درست کردند، بین مردم ایجاد اختلافى کردند. خوشبختانه مردم ما بابصیرتند. اینجور کارى در کشورهاى دیگر اوضاع کشور را بکلى عوض کرد؛ در جاهاى دیگر، تردیدافکنى در دلهاى مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانه‌اى مثل بهانه‌ى انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دست‌آموزِ مغرضِ معاند را به کارهاى خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کى بود، چى بود، چه شد. این جزو طرحهاى اساسى است. اینجور کارى را دنبال میکنند.


خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه براى انسان مهم است؟ بصیرت. بنده بارها بر روى بصیرت تکیه میکنم، به خاطر همین. مردم بدانند چه اتفاقى دارد مى‌افتد؛ ببینند آن دستى را که دارد صحنه‌گردانى میکند، صحنه را شلوغ میکند تا در خلال شلوغى‌هاى مردم، یک عنصر خائنى، یک عنصر دست‌نشانده و دست‌آموزى بیاید کارى را که آنها میخواهند، انجام بدهد و نشود او را توى مردم پیدا کرد؛ این کارى است که دشمن میخواهد انجام بدهد. هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده‌ى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسانها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضاى تهمت‌آلود باشد، مجرم و غیر مجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است.


اصرار بنده بر این است که آحاد مردم، ملت ایران، جریانات مختلف سیاسى، همه در مقابل آن افراد معدودى که با اصل این انقلاب مخالفند، با اصل استقلال کشور مخالفند، هدفشان دودستى تقدیم کردن کشور به آمریکا و به استکبار است، با یکدیگر یکى باشند. دشمن از اینگونه عناصر در داخل ملتها دارد؛ در داخل ملت ما هم اینجور کسانى هستند، معدودى از این قبیل پیدا میشوند. متن ملت، آحاد مردم، این توده‌ى عظیم مردمى - از خواص تا عامه‌ى مردم - اینها را باید از آن عناصر معدود خودفروخته جدا کرد؛ نباید اشتباه اتفاق بیفتد. من مى‌بینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آنچنان مغشوش میشود که افراد سردرگم میشوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبین میشوند؛ این درست نیست.


حالا بعضى‌ها - چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون - توصیه‌پذیر نیستند؛ آنها از ما توصیه نمیخواهند؛ معلوم نیست سیاستهاى بعضى از این دستگاه‌ها و مطبوعات و رسانه‌ها را کى معین میکند و کجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن کسانى که مصالح کشور را میخواهند، مایلند حقائق را غالب کنند، من توصیه‌ام به آنها این است که از این اختلافات جزئى و غیر اصولى صرف نظر کنند. شایعه‌سازى و شایعه‌پراکنى درست نیست. انسان مى‌بیند صریحاً و علناً به مسئولین کشور - کسانى که بارهاى کشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعه‌سازى میکنند؛ فرق هم نمیکند، چه رئیس جمهور باشد، چه رئیس مجلس باشد، چه رئیس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رئیس قوه‌ى قضائیه باشد؛ اینها مسئولین کشورند. مسئولین کشور کسانى هستند که زمام یک کارى به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعه‌پراکنى کرد؛ دشمن این را میخواهد. دشمن میخواهد شایعه‌پراکنى کند؛ میخواهد دلها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسئولین بدبین کند.


دیدید شما در اوائل همین حوادث بعد از انتخابات - این فتنه‌ى بعد از انتخابات - اولین کارى که شد، تردیدافکنى در کار مسئولین رسمى کشور بود؛ در کار شوراى نگهبان، در کار وزارت کشور. این تردیدافکنى‌ها خیلى مضر است؛ دشمن این را میخواهد. جوانان بسیجى باید ایمان را، بصیرت را، انگیزه را، رعایت موازین و معیارها را، اینها همه را با هم ملاحظه کنند.


از جمله‌ى چیزهاى مهمى که باید مورد توجه قرار بگیرد، تنوع عرصه‌هاى حضور بسیج است. این رویکردى که اخیراً براى بسیج اعلام شد - رویکرد علم، نوآورى علمى، کار فرهنگى - بسیار چیز مبارکى است. خیلى کارها هست که باید انجام بگیرد، که جز با روحیه‌ى بسیجى و با همین ایمان جوشان امکان‌پذیر نیست. مطمئن باشید تا بسیج در این کشور هست، تا این روحیه‌ى صدق و صفا و خدمت بى‌مزد و منت در میان مردم ما - بخصوص جوانان ما - وجود دارد، دشمن هیچگونه لطمه‌اى به این انقلاب و به این نظام و به این کشور نخواهد توانست وارد کند.
کسانى هم که با اشاره‌ى دشمن، با تشویق دشمن، با لبخند دشمن، با کف زدن دشمن برایشان، میخواهند با این نظام، با این قانون اساسى، با این حرکت عظیم مردمى مواجه کنند، سرشان را دارند به سنگ میزنند؛ سر به دیوار میکوبند، کار بیهوده میکنند. مراقب باشید، مواظب باشید، نمیشود هر کسى را بمجرد یک خطائى یا اشتباهى گفت منافق؛ نمیشود هر کسى را بمجرد اینکه یک کلمه حرفى برخلاف آنچه که من و شما فکر میکنیم، زد، بگوئیم آقا این ضد ولایت فقیه است. در تشخیصها خیلى باید مراقبت کنید. من تأکیدم به شما جوانان عزیز، فرزندان عزیز خود من، جوانان پرشور این کشور در سرتاسر میهن عزیز، همین است. انگیزه‌ها با شدت، با قوّت، با ایمان کامل، با امید کامل به آینده حفظ بشود؛ اما در تشخیصها و در مصداقهاى مختلف دقت بشود. بى‌دقتى در مصداقها، گاهى اوقات ضررها و لطمات بزرگى خواهد زد.
به خداى متعال توکل کنید و از خداى متعال کمک بخواهید. من دعاگوى شما هستم. ان‌شاءاللَّه توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) شامل حال همه‌ى شما و همه‌ى جوانان این کشور و همه‌ى مردم عزیز ما باشد و ان‌شاءاللَّه ادعیه‌ى زاکیه‌ى آن بزرگوار بتواند ما را در همه‌ى این راه‌ها کمک کند و دستگیر این ملت عزیز باشد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌ </









بیانات در دانشکده علوم دریایی نوشهر 14/7/1388

در مورد مجموعه‌ى نیروهاى مسلح که خود یک خانواده‌اند، توصیه‌ى مؤکد من، مهربانى و همدلى و اتحادى است که بحمدالله امروز هم هست. ارتش، سپاه، بسیج، نیروى انتظامى؛ همه‌ى شما فرزندان این خانواده و برادران یکدیگرید. در مورد خصوصِ نیروى دریائى که امروز شما جوانان دانشگاه‌هاى دیگر و جمع ما همه میهمانان نیروى دریائى در این دانشگاه هستیم، بخصوص تذکر میدهم که نیروى دریائى امروز در بسیارى از نقاط عالم و در کشور ما یک نیروى راهبردى است؛ به چشم یک نیروى راهبردى به نیروى دریائى باید نگریسته شود. سواحل جنوب شرقى کشور که در اختیار نیروى دریائى ارتش جمهورى اسلامى ایران است، مناطق بسیار مهمى است و ظرفیتهاى بسیار خوبى براى پیشرفت است؛ به آنجاها اهتمام کنید و اهمیت بدهید. دریانوردى‌ها را که امروز بحمدالله شکل پیشرفته‌اى نسبت به گذشته گرفته است، ادامه بدهید، به زیرسطحى‌ها اهمیت بدهید و توجه کنید، امکانات و تجهیزات پدافندى شناورهاى سطحى را در همه جا، بخصوص در دریاهاى جنوب مورد توجه قرار بدهید. نیروى دریائى امروز بحمدالله ظرفیتهاى خوبى دارد؛ بحمدالله فرماندهى خوبى هم دارد. امروز تلاش شما میتواند ثمرات زیادى را به بار بیاورد و شکوفائى‌هائى را براى شما، براى نیروى دریائى، براى کل ارتش جمهورى اسلامى ایران و براى نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى ان‌شاءالله به بار بیاورد. این را از خدا میخواهیم، به او دل میبندیم و مطمئنیم که آنچه را که او اراده کند و اراده خواهد کرد، به آن خواهیم رسید.











خطبه ‏هاى نماز عید سعید فطر 29/6/1388

هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دفاع مقدس آغاز میشود. دفاع مقدس جهاد بزرگ دینى و ملى ملت ایران بود. ملت ایران روح اعتماد به نفس ملى را به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى هشت سال دفاع قدرتمندانه توانست در خود تقویت کند، توانست استعدادها را در خود شکوفا کند، توانست ظرفیتهاى ناشناخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خود را بشناسد. جوانهاى ما در جنگ تحمیلى، چه در نیروهاى مسلح - ارتش و سپاه - و چه در بسیج عظیم مردمى - بسیج مستضعفان - توانستند چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى را از ایران نشان بدهند که ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سال بود - شاید بشود گفت دویست سیصد سال بود - که از ایران چنین چهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دیده نشده بود. اگر شما مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید امروز ملت ما و جوانان ما با ظرفیت عظیم استعداد خود در میدانهاى دانش و فناورى حضور دارند، بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از این مرهون دفاع مقدس است. آنجا بود که ملت ایران آگاه شدند، دانستند که چه ظرفیتى دارند، چه قدرتى دارند. آنهائى که به جمهورى اسلامى حمله کردند، به خودشان وعده دادند که سه روز دیگر، یک هفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دیگر، یک ماه دیگر، تهران را فتح خواهند کرد(!) امروز از آن روزها نزدیک به سى سال گذشته است؛ ملت ایران روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز مقتدرتر و قوى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر شده است؛ این درخت روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز تناورتر و ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارتر شده است و آن مفلوکهائى که آن خیالهاى باطل را کردند، هر کدامشان در کنجى به زباله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دان افتادند و نابود شدند. بعد از این هم همین جور خواهد بود.


برای دسترسی به سایر سخنان مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای درباره بسیج قبل از 29/6/1388 بر روی آدرس ذیل کلیک کنید 

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?page=1&p=search&t=&q=بسیج&show=10

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد