پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

درباره شهید آیت الله اشرفی اصفهانی (ره)

زندگی نامه شهید آیت الله اشرفی اصفهانی 

 

 

تولد 

شهید محراب آیه الله اشرفی قدس سره در شعبان المعظم 1322 هجری قمری برابر 1281 شمسی در سده (خمینی شهر)‌اصفهان در خا نواده ای روحانی و عالم متولد گردید . وی یگا نه فرزند ذکور مرحوم حجه الاسلام و المسلمین میرزا اسدالله نوه مرحوم حجه الاسلام میرزا محمدجعفر از علمای معروف سده بود. جد اعلای ایشان از علمای جبل عامل بوده اند.

مادر ایشان از سادات و علویات معروف اصفهان از خانواده مؤیدی از سادات صحیح النسب بود. جد امی ایشان از ساداتی بود که به داشتن کرامات بسیار معروف مردم اصفهان بود.

شهید آیه الله اشرفی دو خواهر ا بوینی و پنج خواهر ابی دارد. پدر ایشان از ائمه جماعات و اهل منبر و دارای کمالات علمی و تقوایی بود. وی در سن هفتاد و پنج سالگی به رحمت خداوند پیوست.  

تحصیلات 

شهید اشرفی تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در سده (خمینی شهر)‌نزد مرحوم سید مصطفی تلمذ کرد. ا ستعداد فراوان و حافظه قوی داشت - طوری که کتاب نصاب الصبیان را در نه سالگی از حفظ می دانست. در سن دوازده سالگی برای ادامه تحصیل راهی اصفهان شد و طی قریب ده سال دروس ادبیات و سطح فقه و اصول ، همچنین یک دوره درس خارج اصول را در محضر اساتید بنام این شهر آموخت.

بعضی اساتید معروف ایشان در شهر اصفهان عبارت بودند از: مرحوم آیه الله سیدمهدی درچه ای برادر مرحوم آیه الله سیدمحمدباقر درچه ای استاد بزرگ مرحوم آیه الله بروجردی، مرحوم آیه الله سیدمحمد نجف آبادی، مرحوم فشارکی، مرحوم مدرس.

شهید اشرفی دوران طلبگی خود را با نهایت عسرت و مشقت اقتصادی گذراند. در مدت ده سالی که در حوزه اصفهان بود در هفته با دو قرآن گذران معاش می کرد و هر هفته طول راه میان اصفهان و زادگاهش را که دوازده کیلومتر است پیاده می پیمود. خود می فرمود (دوشنبه خوراکم تمام می شد، سه شنبه دو ریال پولم را خرج می کردم، چهارشنبه را که آخرین روز تحصیل بود بدون پول و غذا می گذراندم.)

مکرر می فرمود (من به نحوی درس خوانده ام که در این زمان احدی حاضر نیست حتی یک صدم آن را هم تحمل کند.) در این رابطه نمونه هایی از فشار زندگی و عدم توانایی مالی خودشان را شرح می دادند.

به دو نمونه از آنها اشاره می کنم:
(زمانی در حجره ای با سه نفر دیگر در مدرسه نوریه اصفهان زندگی می کردیم. بسیاری از روزها نه چای داشتیم، نه نفت و قند. برای مطالعه در شب از نور چراغ نفتی توالتهای مدرسه استفاده می کردم. در روزهای جمعه به یکی از مساجد دورافتاده اصفهان می رفتم و از صبح تا عصر در آن مسجد درسهای یک هفته را دوره می کردم. در مدت دوازده ساعتی که یکسره آن جا مطالعه می کردم غذای من فقط مقداری دانه ذرت برشته بود. چیز دیگری نداشتم.)
(در مدرسه رضویه قم مدتی با یک نفر طلبه هم حجره بودم و این شخص وضع مالی خوبی داشت. او همیشه از غذای طبخ شده استفاده می کرد ولی من قادر به تهیه آن نبودم. در این مدتی که من با این شخص در یک اتاق بودیم ابدأ‌متوجه نشد من کی شام و کی ناهار می خورم. من در حین مطالعه مقداری کتاب روی هم می گذاردم تا او متوجه نشود و من در حالی که روی کتاب قرار گرفته بودم در حین مطالعه از آن نان خالی لقمه لقمه استفاده می کردم و اما وقتی او موقع غذا خوردنش می رسید غذای طبخ شده را حاضر می کرد و به بنده هم تعارف می کرد. من در جواب می گفتم غذا صرف کرده ام )
(از ابتدای شروع به تحصیل تا پایان تحصیلات سطح فقه و اصول، من حتی یک کتاب ملکی از خودم نداشتم. تمام کتابهایی که در اختیارم بود وقفی بود.) 

هجرت به حوزه علمیه قم 

شهید محراب در سن بیست سالگی برای ادامه تحصیل و نیل به مقامات عالیه علمی و درجه اجتهاد در سال 1343 هجری قمری رهسپار قم گردید. ابتدا مدت یک سال در مدرسه رضویه اقامت گزید. پس از آن در معیت آیه الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی به مدت دو سال در مدرسه فیضیه در حجره فوقانی شمالی سکونت کرد. سپس به حجره 21 شمالی تحتانی فیضیه انتقال یافت.

مدت بیست سال متوالی از عمر خود را بطور مجرد در همین حجره گذراند. در تمام طول مدت بیست و سه ساله اقامت در قم تنها سه یا چهار ماه با خانواده بود و بقیه این سنوات را تنها و مجرد به سرآورد . علت تنهایی ایشان در این مدت طولانی، تنگدستی و فشار زندگی بود که حتی توانایی اجاره کردن یک اتاق را نداشت. زیرا ورود او به قم در زمان حیات مرحوم آیه الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم بود و ایشان به طلاب جدیدالورود شهریه نمی دادند یعنی اوضاع طوری نبود که بتوانند بدهند.

پس از فوت آیه الله حائری و ریاست مراجع و آیات ثلاث (مرحوم آیه الله خوانساری و آیه الله حجت و آیه الله صدر) هم به علت شهریه مختصری که می دادند ایشان نمی توانست خانواده خود را به قم بیاورد. در این زمان ماهانه فقط حدود هشت تومان شهریه دریافت می کردند. پس از ورود مرحوم آیه الله بروجردی قدس سره به قم نیز که شهریه طلاب فاضل و متاهل به مبلغ چهل و پنج تومان رسید باز هم این مبلغ حتی زندگی پانزده روز یک خانواده را تامین نمی کرد. روی این جهت آیه الله اشرفی بطور مجرد در مدرسه فیضیه قم زندگی می کردند و هر چند ماه چند روزی جهت دیدار فرزندان و خانواده خود به اصفهان می رفتند.

 

استادان 

شهید آیه الله اشرفی تقریبأ یک سال در جلسه درس مرحوم آیه الله حائری قدس سره شرکت داشته اند و پس از مرحوم آیه الله حائری چند سالی از محضر آیات ثلاث (مرحوم آیه الله حجت کوه کمره ای ، مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقی خوانساری ، مرحوم آیه الله سید صدرالدین صدر)‌بهره مند شده اند. بیشتر مطالب درس این سه بزرگوار را نوشته اند که اکثر جزوات فقه و اصول درس آقایان موجود است.

شهید آیه الله اشرفی پس از ورود به حوزه علمیه قم مورد توجه خاص فضلا و علما بخصوص آیات و مراجع ثلاث قرار می گیرند و با توجه به موقعیت استثنایی آن زمان و شدت فشار روحی از طرف رژیم رضاخان پهلوی به طلاب و حوزه های علمیه و روحانیون،‌ایشان تمام این مشکلات را متحمل شده با استقامت بی نظیر خود به تحصیل ادامه می دهند و حتی در امتحانات اجباری که از سوی رژیم پهلوی تنظیم گشته بود شرکت می کنند و موفق می شوند جواز پوشیدن عمامه و لباس را دریافت دارند.  


اجتهاد در سن چهل سالگی 

شهید اشرفی با همه مشکلات و مسائل آن زمان،‌در تحصیل علوم اسلامی و دینی جدیت فرمود و پس از اندک زمانی از فضلا و مدرسین نامی و برجسته حوزه علمیه قم به شمار آمد و بسیار مورد توجه مراجع تقلید آن زمان قرار گرفت. او بخصوص بسیار مورد لطف و عنایت مرحوم آیه الله حاج سید محمدتقی خوانساری بود، طوری که آقای خوانساری اغلب بی آنکه قبلأ ‌اطلاعی دهد به حجره ایشان می آمد و گاه علاوه بر شهریه مختصر رسمی که به طلاب می داد مبلغی به ایشان مرحمت می فرمود.

اولین اجازه اجتهاد صادره از سوی این عالم مجاهد و متقی به آیه الله اشرفی اصفهانی داده شد. در آن هنگام شهید اشرفی چهل ساله بود. پیش از آن نیز شهید اشرفی چندین اجازه در امور حسبیه از آقای خوانساری دریافت داشته بود.

مرحوم آیه الله خوانساری در آن زمان در مدرسه فیضیه اقامه نماز جماعت می کرد و در غیاب ایشان حضرت امام خمینی که در آن زمان فضلای معروف و زهد و تقوای ایشان مورد قبول همه محصلین و طلاب حوزه بود به نیابت ایشان به امامت جماعت می ایستاد. در غیاب حضرت امام خمینی نیز با اصرار طلاب و فضلا آقای اشرفی اقامه جماعت می کرد که در یک نوبت امام خمینی نیز به ایشان اقتدا کردند.

پس از رحلت مرحوم آیه الله خوانساری نماز جماعت در مدرسه فیضیه توسط آیه الله حاج شیخ محمدعلی اراکی (اب الزوجه مرحوم آیه الله خوانساری)‌منعقد گشت و باز در غیاب ایشان، هر وقت شهید محراب در قم تشریف داشتند، به نیابت از ایشان هم اقامه جماعت می فرمودند. من خود به یاد دارم هرگاه ایشان به نماز جماعت در مدرسه فیضیه می ایستاد بدون استثنا همه طلاب و فضلا اقتدا می کردند. زهد و تقوای ایشان مورد قبول همه بود. این امر از پیام تاریخی امام نیز کاملأ مشهود است که فرمود (من قریب شصت سال بود ایشان را می شناختم) این جمله گویای همین مطلب است که امام در زمان مرحوم آیه الله حائری و آیات ثلاث با شهید محراب آشنا بودند و روی ایشان شناخت کامل داشتند.

 

در کنار استاد  مرحوم آیه الله العظمی بروجردی قدس سره 

شهید محراب آیه الله اشرفی به نحوی شیفته درس و بیان مرحوم آیه الله بروجردی شد که می فرمود (من پس از اندک زمانی ناگزیر دروس دیگر مراجع تقلید را رها کردم و جدیت و کوشش نمودم که مطالب آیه الله بروجردی را جمع آوری و مطالعه کنم.) لذا طی مدت دوازده سال که آیه الله اشرفی در محضر درس ایشان حضور می یافت تمامی دروس آن مرحوم را می نوشت و این نوشته ها موجود است. ولی متاسفانه او نتوانست آنها را به چاپ برساند.

شهید محراب پس از اندک زمانی با مرحوم آیه الله بروجردی مناسبات نزدیک یافت - طوری که مرتب به دیدار ایشان می رفت. هر وقت شهید اشرفی به اصفهان می رفت و باز می گشت مرحوم آیه الله بروجردی به دیدار شاگرد خود به حجره او در مدرسه فیضیه می آمد - همچنین سایر مراجع تقلید بخصوص مرحوم آیه الله خوانساری.

مرحوم آیه الله بروجردی در یکی از دیدارهایشان با آیه الله اشرفی به ایشان می فرماید (شنیده ام شما جزوه درس فقه و اصول را خوب می نویسید.) در پاسخ اظهار می دارد (گمان نمی کنم چنین باشد. حسن ظن آقایان و حضرت عالی است و چنین نیست.) مرحوم بروجردی با اصرار یک جزوه از درس فقه را می گیرند و می برند و پس از چند روز برای ایشان تقدیرنامه می فرستند.

شهید محراب پس از مدتی فوق العاده مورد توجه مرحوم آیه الله بروجردی قرار می گیرد طوری که اگر ملاقات ایشان به تاخیر می افتاد گله می فرمود و اگر نام ایشان و آقای جبل عاملی که از مدرسین معروف قم و همدرس ایشان بود در محضر آیه الله بروجردی برده می شد مرحوم بروجردی می فرمود‌(مگر ایشان در قم هستند؟) و این حکایت از این داشت که آیه الله بروجردی به حسب علاقه زیاد مایل بود بیشترآازما این دو نفر را ملاقات کند. در اعیاد مذهبی که مردم به ملاقات آیه الله بروجردی می رفتند به شهید محراب و بعضی دیگر از فضلا اظهار می شد نزدیک بنشینند تا ایشان را ببینند.

بعدها شهید محراب به دستور مرحوم آیه الله بروجردی در کرمانشاه (باختران) ساکن شدند درآن سالها که در کرمانشاه بودند بارها از آیه الله بروجردی تقاضای اجازه مسافرت می کرد و ایشان اجازه نمی فرمود. مدت سه سال درخواست این اجازه را تکرار می کرد و ایشان موافقت نمی فرمود و اظهار می داشت (وجود شما در کرمانشاه بسیار نافع است و من اجازه نمی دهم) و شهید محراب همچون فوق العاده به استاد خود علاقه مند بود مایل نبود بدون اذن ایشان مسافرت کند. حتی بعد از فوت مرحوم آیه الله بروجردی قدس سره نیز گاهی که به فکر مسافرت می افتاد خواب مرحوم آقای بروجردی را می دید که در خواب می فرمود صلاح است در کرمانشاه بماند و ایشان از مسافرت منصرف می گشت.

 

آثار  

آثار قلمى و علمى آیت الله اشرفى اصفهانى بدین قرار است :

1. البیان ، در موضوع علوم قرآن ، به زبان فارسى

2. تفسیر قرآن ، خلاصه اى از تفاسیر شیعه و سنى

3. مجمع الشتات ، در اصول دین و عقاید و کلام ، به زبان عربى در چهار جلد.

4. مجموعه اى پیرامون حروف مقطعه قرآن ، به زبان فارسى

5. کتابى در موضوع ((غیبت امام عصر)) (عج )
آثار عمرانى و مراکز دینى

با همت و تلاش آیت الله اشرافى اصفهانى اماکن ذیل تاءسیس گردید:

1. ساختمان مکتب الزهراء

2. مسجد ولى عصر (عج ) در خمینى شهر

3. مسجد امام حسین علیه السلام در خمینى شهر

4. حوزه علمیه امام خمین در کرمانشاه

5. ساختمان مسجدالنبى در کرمانشاه

6. توسعه مسجد آیت الله بروجردى در کرمانشاه

 

سیره اخلاقی
دوران جنگ
 

در رابطه با جنگ و طرح بسیج اقتصادی و جیره بندی ارزاق و نفت از سوی دولت جمهوری اسلامی، از سوی استانداری و بازرگانی به ایشان پیشنهاد شد اجازه بدهند مقدرای برنج و قند و شکر برایشان فرستاده شود. شهید زاهد که درد مردم را درک می کرد به هیچ وجه قبول نکرد. می فرمود ( هیچ تفاوتی بین من و دیگر مردم نیست. درست است که ایاب و ذهاب ما زیاد است ولی تعداد عائله ما دو الی سه نفر بیش نیست و در این موقعیت جنگ و کمبود ارزاق باید به دولت جمهوری اسلامی کمک کرد.) لذا دفترچه ارزاق ایشان دو نفره صادر شد و یکی از خواهران حوزه علمیه همیشه ارزاق ایشان را تهیه می کرد و همچنین بود کارت نفت ایشان. در آن سرمای سخت باختران و کبر سن ایشان مثل دیگران هر دوازده روز فقط یک بشکه نفت دریافت می کردند و هر چه اصرار می شد که (اجازه بدهید برای شما نفت بیشتری داده شود) قبول نمی فرمود. یکی دو نفر از دوستان و علاقه مندان شهید محراب که شنیده بودند ایشان در سرمای سخت زمستان در مضیقه نفت قرار دارند گاهی یک بشکه بیست لیتری برای ایشان نفت می آوردند و اظهار می داشتند (این سهیمه مصرفی خودمان است که اضافه آمده و برای شما آورده ایم).

پس از پیروزی انقلاب خرید و فروش تلویزیون از جهت شرعی دیگر اشکالی نداشت. تلویزیون یکی از وسائل لازم و ضروری مردم بخصوص این گونه افراد که باید از اخبار و جریانات کشور اطلاع پیدا می کردند بود ولی ایشان در مورد خرید این گونه وسایل (یا هر وسیله دیگر) با پول وجوهات شرط احتیاط را رعایت می کرد تا مدت بیش از یک سال و نیم از تلویزیون بسیار کوچکی استفاده می کرد که یکی از همسایگان بطور امانت در اختیار ایشان قرار داده بود و ایشان در این مدت به هیچ وجه حاضر نشد یک تلویزیون خریداری کند تا این که یکی از ارادتمندان وی که لوازم خانگی داشت روزی به منزل ایشان آمد و یک تلویزیون کوچک برای شهید محراب آورد و هدیه نمود.  


شهید محراب و وسیله نقلیه وی 

از آغاز اقامه نماز جمعه تا مدت دو سال شهید محراب همیشه با تاکسی و بدون محافظ به محل نماز جمعه می رفتند و گاه باید دقایقی منتظر وسیله نقلیه می شدند. بعد تا چندی یکی از همسایگان منزل ایشان را می بردند. سپس پیکان کهنه ای توسط استانداری باختران در اختیارشان قرار داده شد که اکثر اوقات خراب بود و بالاخره با توجه به مسائل امنیتی و تهدید شدن شخصیتها یک پیکان جدید و دو پاسدار در اختیار ایشان قرار گرفت. پس از جریان هفتم تیرماه و شهادت هفتاد و دو تن و ترور اولین شهید محراب آیه الله مدنی و تجربه ای که مسؤولین از این ترور به دست آوردند یک وسیله نقلیه نیز از شهربانی باختران در اختیار ایشان گذاشته شد و پس از شهادت دومین شهید محراب دو تن دیگر از پاسداران به محافظین ایشان اضافه گشت و بالاخره بعد از ترور سومین شهید محراب حضرت آیه الله صدوقی و توجه و عنایت و سفارش شخص امام مبنی بر امنیت و حفاظت از ایشان در این اواخر حدود سه ماه بود که یک اتومبیل زرهی به ایشان اختصاص یافت که شهید محراب از سوار شدن در این اتومبیل اکراه داشتند ولی برادران پاسدار به اجبار ایشان را در آن اتومبیل سوار می کردند.

شهید محراب از این مسائل رنج می برد و کرارأ آرزو می کرد ای کاش مانند گذشته با تاکسی به نماز جمعه می رفت. از این که چند نفر به عنوان محافظ گرد ایشان بودند ناراحت بود و اکثر مواقع با محافظین مشاجره می فرمود و اظهار می داشت (چرا مردم را اذیت می کنید و چرا از آنها مزاحمت می کنید. بگذارید با من ملاقات کنند) و آنها هم چون وظیفه داشتند ناچار از مراجعین ناشناخته جلوگیری می کردند.  

 

برسجاده نیاز 

 (قریب پنج سال متوالی) هیچ گاه نماز شب ایشان را تعطیل ندیدم. مقید بود نماز صبح را با جماعت در حرم مطهر حضرت معصورمه(ع) بخواند و زمانی هم که ایشان به باختران آمد البته من در این مدت در قم بودم و کمتر در محضرشان بودم ولی گاهی که به زیارت ایشان و والده به باختران می آمدم همانند برنامه قم ایشان را متهجد می یافتم. مقید بودند نوافل را اکثر اوقات بجا آورند - که این هم یکی از ویژگیهای یک انسان مؤمن است - با توجه به روایات متعدد در باب انجام نوافل و اینکه نوافل مکمل فرائض اند.

ششم محبت شهید محراب نسبت به خاندان عصمت. بنابر روایات بیشمار و متواتر ارزش اسلام به ایمان است و ارزش عبادت به ولایت اهل بیت. اگر ولایت ائمه معصومین سلام الله علیم اجمعین نباشد عبادات و طاعات هیچ ارزشی ندارد و در آخرت موجب نجات انسان نخواهد شد. امام باقر علیه السلام می فرماید (بنی الاسلام علی خمس:‌الصلوه و الزکاه و الصوم و الحج و الولاتیه و ما نودی بشی مثل ما نودی بالولایه.) از جمله آخر روایت، اهمیت مسئله ولایت کاملأ‌روشن می شود. شهید محراب فوق العاده به خاندان عصمت و طهارت علاقه مند بود. در اکثر گرفتاریها توسل به حضرت فاطمه زهرا(ع) می جست. هر سال در ماه مبارک رمضان یک ختم قرآن جهت چهارده معصوم سلام الله علیم اجمعین تلاوت می کرد و همیشه توصیه می فرمود که برای رفع گرفتاریها و مسائل مهم اجتماعی متوسل به ائمه معصومین شوید.

در بسیاری از کسالتها از تربت مقدس حضرت امام حسین علیه السلام شفا می گرفت و به دیگران هم از آن تربت یا آب تربت می داد و کرارأ افرادی که در حال احتضار بودند از خوردن آن تربت اگر اجل حتمی بود فوت می شدند و اگر معلقی بود شفا می یافتند.

از اعمال بسیار مهم شهید محراب خواندن زیارت عاشورای امام حسین(ع) بود که هیچ گاه تعطیل نکردند و بطوری که خودشان می فرمودند قبل از سنین بیست سالگی نیز زیارت عاشورا می خواندند و تا روز شهادت یک روز هم تعطیل نکردند زائد بر شصت سال.

دیگر زیارت جامعه کبیره بود که از حفظ بودند و در اعتاب مقدسه و زیارت مشهد مقدس همیشه این زیارت همچنین زیارت امین الله را می خواندند.

دعای کمیل را نیز از حفظ می خواندند و چندین سال در ایامی که اصفهان بودند،‌همچنین تا چندین سال قبل در باختران در مسجد مرحوم آیه الله بروجردی می خواندند و تا زنده بودند دعای کمیل ایشان تعطیل نشد - و بقدری با معنویت و با حال می خواندند که مرحوم آیه الله بروجردی با توجه به آن و ... مدت سه سال نگذاشتند ایشان از باختران خارج شود. هر چه شهید محراب نامه به محضر ایشان می نوشت و اجازه مرخصی چند روزه درخواست می کرد ایشان نمی پذیرفتند و می فرمودند (شما لازم است در باخرتان بمانید).

علاقه فوق العاده شهید به شکرت در مراسم عزاداری و سوگورای خامس آل عبا سرور آزادگان حسین بن علی(ع) و توسل به اهل بیت پیامبر اسلام به اندازه ای بود که در ایام عاشورا بی اختیار می شدند و نمی توانستند خود را تسکین دهند. همیشه ذکر ایشان نام یاالله و یا حسین بود ولذا در آخرین لحظات زندگی چندین بار نام مقدس حسین را به زبان آوردند.

  

شهادت


منافقان پست و خونخوار و مخنث ، وقتى خو را در مقابله با انقلاب اسلامى و امام امت عاجز و زبون یافتند، مصمم بر کشتن یاران امام شدند. شهداى هفتم تیر، شهید رجائى و باهنر... و شهداى محراب ... از آن جمله اند گرچه امام جمعه کشى در انقلاب اسلامى توسط دشمنان اسلام ، از همان سال اول پیروزى انقلاب شروع شده بود و شهید محراب آیت الله سید محمد على قاضى طباطبایى تبریزى ، نخستین شهید محراب انقلاب بود، ولى دو سال بعد از آن واقعه خونین بار دیگر وارثان خوارج کور و احمق ، یعنى سردمداران و اعضاى ابله ((سازمان مجاهدین خلق )) که بحق منافقین خلق بودند، به تحریک امپریالیسم آمریکا و دیگر دشمنان انقلاب اسلامى ایران ، دست به کار شدند و با کشتن یاران امام و بمب گذارى در اتوبوسها و معابر عمومى و مساجد کشور کشتن مردم مسلمان و عادى ایران ، به خیال خام خود، خواستند حمام خون به راه اندازند!... و بدین وسیله انقلاب و امام را از بین ببرند و خودشان به حکومت برسند و ناکامى شیطانى خود را التیام بخشند!... که البته براى همیشه ناکام ماندند! گرچه دستشان به خون هزاران بى گناه آلوده شد.

آرى این منافقان کوردل ناکام ، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه کرمانشاه با منفجر کردن نارنجکى ، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد پیر راه اسلام ، آیت الله شیخ عطاءالله اشرفى اصفهانى را به شهادت رساندند. و بدین سان چهارمین شهید محراب به پیشگاه ابدیت تقدیم شد.

شهادت میراث مردان خداست و ننگ و رسوایى نصیب منافقان و وارثان آل ابى سفیان و خوارج ...

آیت الله اشرفى اصفهانى با شهادت به آرزوى دیرین خود رسید، اما ننگ و نفرین ابدى و عذاب الهى دامنگیر منافقان گشت .

پیکر مطهر این لاله خونین پس از تشییع با شکوه مردم کرمانشاه به اصفهان انتقال داده شد و پس از مراسم با شکوه دیگرى در گلستان شهداى تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

 

پیام امام به مناسبت شهادت ایشان

 

بسم الله الرحمن الرحیم . انا لله و انا الیه راجعون

چه سعادتمندند. آنان که عمرى را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانى به فیض عظیمى که دلباختگان به لقاءالله آرزو مى کنند، نایل آیند... شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایى بود که اینجانب یکى از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم . این وجوه پر برکت متعهد را قریب شصت سال است مى شناختم .  

خداوند او را در زمره شهداى کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانى نثار فرماید...))

حضرت آیت الله خامنه اى ، رهبر معظم انقلاب اسلامى ، در دوره ریاست جمهورى خود، به مناسبت شهادت آیت الله اشرفى اصفهانى فرمودند:

مرحوم آقاى اشرفى رضوان الله علیه یک انسان دوست داشتنى مطلوب بود... بسیار متواضع ، با اخلاص ، باصفا و بى ادعا بود. به طورى که احترام و تجلیل همگان را بر مى انگیخت .

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد