پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

پایگاه اشرفی اصفهانی کانون یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا

پایگاه بسیج شهید اشرفی اصفهانی کانون فرهنگی هنری یاران خراسانی مسجد الرضا هیئت الرضا مشهد مقدس

زمانه‌ی پیروزی‌ها

نگاهی گذرا به تاریخچه‌ی تشکیل رژیم صهیونیستی و اثر شجره‌ی طیبه‌ی مقاومت اسلامی لبنان در جلوگیری از ادامه روند پیشرفت اشغال سرزمین‌ها توسط این رژیم، سومین مطلبِ ویژه‌نامه‌ی «نصرُ مِن‌الله» است:
 
            
  
«تقسیم» فرآیندی یک‌سویه است. شیشه که می‌شکند، به این راحتی‌ها پیوند نمی‌خورد. سفال که دیگر هیچ! تقسیم خاصیت دیگری هم دارد؛ تولید انبوهی مرز و فاصله. اگر مربعی را چهار قسمت کنیم، مجموع مساحت اشکال به ‌دست آمده، همان مساحت شکل اول است، اما مجموع محیط‌هاشان دوبرابر شکل اول است. به همین خاطر هم هست که هیچ‌کس دانه‌های کامل قهوه را دم نمی‌کند یا سنگ نمک در غذا نمی‌اندازد؛ اول خردشان می‌کنند و بعد هم نوش جان.

أجلِ عثمانی‌ها و صفویه و قاجار دیر یا زود سرمی‌رسید، که: لِکُلِّ امّةٍ أجَلٌ. اما کاش این وقایع طبیعی و بعضاً نویدبخش با فروپاشی سرزمین‌های مسلمانان همراه نمی‌شد. وقتی «سِر مارک سایکس»1 و «فرانسیس پیکوت»2 داشتند دور از چشم «شریف‌ حسین» بیچاره3 سرزمین‌های مسلمانان را میان خود تقسیم می‌کردند، هیچ‌کس نمی‌دانست این قرارداد کمتر از دو دهه‌ی بعد می‌شود مقدمه‌ی تولید انبوهی مرز؛ مرزهایی که کم‌کم از آفاق به أنفس هم نشت خواهد کرد.

سقوط عثمانی و فروپاشی سرزمین‌های مسلمانان، چند ده هزار کیلومتر مرز روی دست اهل قبله گذاشت، مرزهایی که مئونه‌ی ۲۴۰ کیلومترش را بعدها و در جنگ دوم خلیج فارس، آمریکایی‌ها متحمل شدند. ۱۵۳۵ کیلومترش شد خونبهای هزاران برادر بوسنیایی و ۱۰۱۷ کیلومترش هم شد گهواره‌ی مولود مشئوم استکبار در خاورمیانه، یعنی «اسرائیل».

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
فلسطین چهار همسایه دارد؛ مصر، سوریه، اردن و لبنان و البته سواحل مدیترانه در غرب. لبنان در این میان سرزمین گسل‌ها است، اما نه به خاطر کوهستان‌ها و برف‌های ستیغ کوه‌هایش. اگرچه این کشور هم مانند دیگر قطعه‌های عثمانی در دهه‌های دوم و سوم قرن 19 میلادی به‌تدریج استقلال یافت، اما تا امروز سرشماری مقبولی برای تعیین اکثریت مذهبی آن انجام نداده‌اند. حتی شاید انجامش به‌صلاح هم نباشد! شاید بهتر باشد کسی نداند مسلمانان لبنان، اعمّ از شیعه و سنّی و دروزی از مسیحیان، اعمّ از مارونی و کاتولیک و ... بیشترند یا نه یا حتی یکی از این مذاهب بر دیگر آن‌ها. شاید ثبات نسبی امروزین این کشور بر روی گسلی از این دست بنا شده باشد! بگذریم.

پس لبنان بر خلاف سه همسایه‌ی دیگر فلسطین اشغالی، اکثریت مذهبی معینی ندارد. به همین دلیل همیشه اسرائیل به این کشور به عنوان گام بعدی اشغال نگاه کرده که البته با وجود این همه گسل قومی و طایفه‌ای پربی‌راه هم نیست.


۲۵ می ۲۰۰۰، یعنی ۵ خرداد 1379، نقطه‌ی عطف تاریخ منطقه بود و سید حسن نصرالله، فرزند روح‌الله، این را خوب می‌دانست. پس گفت: «زمانه‌ی پیروزی‌ها رسیده و دوران شکست‌ها گذشته است.»


در دهه‌ی هفتاد میلادی اسرائیل از سویی به بهانه‌ی درگیری با نیروهای مقاومت فلسطین که پیش از آن در سپتامبر سیاه4 از اردن رانده شده بودند، هر روز آزادانه در لبنان ناامنی ایجاد می‌کرد. از سوی دیگر نیز در مقام نصیحت، سیاستمداران قدرت‌طلب لبنانی را به تشکیل کشورهایی مستقل در شمال و جنوب لبنان تشویق می‌کرد. انصافاً هم نقشه‌ی بی‌نقصی بود؛ تقسیم لبنان، اشغال کشور کمونیستی جنوب و شاید مارونی شمال و ادامه‌ی داستان. لبنان از همان زمان تا همیشه مستعد تقسیم بوده و خواهد بود. امام موسی صدر (أعاده‌الله‌بخیر) و دکتر مصطفی چمران ایرانی در لبنان، خون دل خوردند و ایستادند و نگذاشتند این فرآیند یک‌سویه و بی‌بازگشت در لبنان اجرا شود.

اما دهه‌ی هفتاد میلادی که به پایان رسید، دیگر امام موسی صدر نبود که برای پایان جنگ داخلی تا حد مرگ در مسجد اعتصاب غذا کند. یا هفت‌ بار زیر آتش‌باران گروه‌های چپی و راستی، معجزه‌وار به سوریه برود و مجلس عقده‌گشایی راه بیندازد. مصطفای چمران هم که با خمپاره‌ شصت بعثی‌های عراقی در دهلاویه به معشوق پیوسته بود. پس سال هشتادودو میلادی اسرائیل آمد تا کار را یکسره کند. حال چه فرقی می‌کرد به چه بهانه‌ای؟ کتائب لبنان هم می‌دانستند هیچ فرقی نمی‌کند؛ می‌رفتند قبرس و می‌آمدند اسرائیل و خودشان حمله می‌کردند به جنوب و به مرکز لبنان. یا در صبرا و شتیلا جنایت می‌آفریدند تا شاید به آرزوی دیرینه‌شان و تشکیل کشور مستقل مارونی برسند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/16861/002.jpg
جنبش امل در غیاب استوانه‌های بصیرتی همچون امام موسی و شهید چمران دچار سرگشتگی شده بود و درگیر جنگ فرسایشی و بی‌عاقبت داخلی. «حزب‌الله» از این‌جا شکل گرفت و شد وارث آن بصیرت. حزب‌الله هدفش شد بیرون راندن اشغال‌گر. یکی از مقاومت فلسطین آمد، دو تا از امل و چند تا از مرکز دراسات جنوب. رسیدند خدمت حضرت امام خمینی رحمه‌الله و گفتند ما می‌خواهیم در مقابل اسرائیل بجنگیم، هیچ هم نداریم و همگی کشته خواهیم شد. این کار را نمی‌کنیم، مگر این که شما که ولیّ امرید، بر ما تکلیف کنید.

سید حسن که در آن جمع بود، تعریف می‌کرد امام به ما سه چیز گفتند: اول این که در مقابل اسرائیل هیچ راهی جز مبارزه وجود ندارد. دوم این که منتظر کمک هیچ‌کس نباشید و از صفر، خودتان کار را شروع کنید. می‌گفت امام رحمه‌الله به ما نگاهی کردند و نکته‌ی سوم را فرمودند:«من پیروزی را در پیشانی شما می‌بینم.»

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
سال هشتادودو میلادی اسرائیل آمد تا کار را یک‌سره کند. حال بهانه چه بود؟ چه فرقی می‌کرد؟ کتائب لبنان هم می‌دانستند هیچ فرقی نمی‌کند. اسرائیل و چپ و راست لبنانی ۱۸ سال تلاش کردند این فرآیند یک‌سویه و بی‌بازگشت را بار دیگر در لبنان نیز تکرار کنند. نشد اما. حزب‌الله دشمن را تشخیص داده بود، گاهی از دل تپه‌های اقلیم‌التّفاح، سر بر می‌آورد و سنگی می‌انداخت و باز پنهان می‌شد تا حمله‌ی بعدی. سید عباس موسوی در دل صخره‌ها غذا دهان بچه‌ها می‌گذاشت و در گوش‌هاشان آیه‌ی دهم سوره‌ی مبارکه‌ی حدید را می‌خواند که: «لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ». حزب‌الله را چه به جنگ داخلی؟ وظیفه‌شان مشخص بود؛ بیرون راندن اشغال‌گر.

http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
۲۵ می ۲۰۰۰، یعنی ۵ خرداد 1379، اسرائیلِ خسته، شبانه از لبنان گریخت، در حالی که پس از ۱۸ سال تلاش هم‌چنان نتوانسته بود دومین گام تصرف منطقه را بردارد. سید حسن جوان، وارث امام موسای مغیّب و نیز سید عباس شهید، فردایش در بنت‌جبیل سخنرانی کرد. آن روز نقطه‌ی عطف تاریخ منطقه بود و سید حسن نصرالله، فرزند روح‌الله، این را خوب می‌دانست. پس گفت: «زمانه‌ی پیروزی‌ها رسیده و دوران شکست‌ها گذشته است.»
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/16861/003.jpg
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
تقسیم و تنازع در جغرافیای مرزها و در جان‌ها، تنها سلاح دشمن بود. پس مقاومت اسلامی لبنان به هیچ یک از این دو ایمان نیاورد. نه درگیر جنگ داخلی شد و نه دست از قدس فروشست. سلاح دشمن را ستاند و او را در سراشیبی «دوران شکست‌ها» انداخت.
پی‌نوشت:
1. مشاور امور خاورمیانه‌ای نخست وزیر وقت انگلیس
2. دیپلمات فرانسوی و کنسول اول وقت آن کشور در بیروت
3. هم‌پیمان انگلیسی‌ها در جنگ جهانی اوّل که به جانشینی خلیفه‌ی عثمانی می‌اندیشید ولی پس از فروپاشی این کشور تنها کم‌تر از یک سال حاکم حجاز شد و پس از آن در پی حمایت کشورهای خارجی از آل سعود حکومتش اضمحلال یافت و به جزیره قبرس تبعید شد.
4. سپتامبر ۱۹۷۰ در تاریخ عرب به سپتامبر سیاه معروف است. سپتامبر سیاه زمانی روی داد که پادشاه اردن سعی در از بین بردن اقدامات سازمان‌های فلسطینی برای واژگونی حکومت پادشاهی کرد. درگیری بین دو طرف منجر به کشته شدن ۸۰۰۰ نفر شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد